کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لی په پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لی په
لغتنامه دهخدا
لی په . [ پ ِ ] (اِخ ) نام کشوری آزاد و باستانی از آلمان ، عضو رایش . دارای 1215هزار گز مساحت و 165هزار تن سکنه . کرسی آن دِت مُلد.
-
لی په
لغتنامه دهخدا
لی په . [ پ ِ ] (اِخ ) (لا) نام نهری به آلمان نزدیک وِزل . دارای 220هزار گز درازاست و به رود رن ریزد.
-
واژههای مشابه
-
لِّي
فرهنگ واژگان قرآن
براي من - براي من است - فقط براي من است ( اگر ابتداي جمله بيايد)
-
لِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
براي من - براي من است - فقط براي من است (اگر در اول جمله بيايد)
-
لیلی
فرهنگ نامها
(تلفظ: lili) (مترادف لالا) لفظی که در جشنها (عروسیها) برای ابراز شادی و انبساط خاطر به صورت مکرر ادا کنند .
-
لی لی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) laylay, leyley نوعی حرکت و جستوخیز که یک پا را بالا نگه دارند و با یک پای دیگر بروند.
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوشال یا پیزر که به عنوان لایی به کار می رود. ؛ ~به لالای کسی گذاردن از کسی تعریف و تمجید کردن ، کسی را بی خود لوس کردن ، ناز او را کشیدن .
-
لی لی
فرهنگ فارسی معین
(ل ل ) (اِ.) نوعی بازی کودکانه که در آن تنها با یک پایشان حرکت و پای دیگر را بالا نگه می دارند.
-
لی لی
لغتنامه دهخدا
لی لی . (اِ) مترادف لالا.لفظی که در عروسیها و جشنها زنان در ابراز شادی و انبساط خاطر ادا کنند و غالباً مکرر آرند لی لی لی لی .- لی لی به لالای کسی دادن یا گذاردن ؛ با او هماهنگی کردن یا به خواهشهای بی اساس او اهمیت دادن .
-
لی لی
لغتنامه دهخدا
لی لی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ) تعتاب . نام بازیی است . و آن یکپا برداشته و با پای دیگر جهیدن . یک لنگه (در تداول مردم قزوین ). و رجوع به لی لی کردن شود.
-
لی لی حوضک
فرهنگ فارسی معین
(حُ ضَ) (اِ.) نوعی بازی برای کودکان بسیار خردسال که کف دست آن ها را قلقلک دهند و گویند: لی لی حوضک ...
-
لی لی زدن
لغتنامه دهخدا
لی لی زدن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) درخشیدن چنانکه ستاره در هوای صافی . مشعشع بودن . درخشان بودن چنانکه ستاره به شب : ستاره ها لی لی میزند (در تداول تهرانیان )؛ یعنی میدرخشد. شاید با تلؤلؤ عرب یکی باشد. و رجوع به لیان لیان شود.
-
لی لی کردن
لغتنامه دهخدا
لی لی کردن . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با یکپای جه جهان رفتن . حجل . یکپای برداشته جستن مردم . تعتاب . عتبان . با یکپای جهان جهان رفتن . برجستن در رفتن بیک پای . دویدن بر یک پای . جستن و فرو جستن در طی مسافتی .
-
لی لی بازی
لغتنامه دهخدا
لی لی بازی . [ ل َ ل َ / ل ِ ل ِ ] (اِ مرکب ) نوعی بازی که یک پای از زمین برگیرند و با پای دیگربجهند گرفتن همبازی را. و رجوع به لی لی کردن شود.