کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لیل
/leyl/
معنی
۱. شب.
۲. نودودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق
۲. تاریک ≠ یوم
دیکشنری
night
-
جستوجوی دقیق
-
لیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. شام، شامگاهان، شامگاه، شب، فلق ۲. تاریک ≠ یوم
-
لیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: لیالی] [قدیمی] leyl ۱. شب.۲. نودودومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۱ آیه.
-
لیل
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (اِ.) شب . ج . لیالی .
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل . (اِخ ) نام شهری معروف به فرانسه ، کرسی دپارتمان نرد، کنار رود دُل . دارای 200575 تن سکنه و راه آهن ، واقع در 250هزارگزی شمال پاریس .
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان بوشهر، واقع در شش هزارگزی جنوب بوشهر و هزارگزی شوسه ٔ شیراز به بوشهر. جلگه ، گرمسیر، مرطوب و مالاریائی . دارای 574 تن سکنه . آب آن از چاه . محصول آنجا غلات و سبزیجات . شغل اهالی زراعت وراه آ...
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) سوره ٔ نودودومین از قرآن ، مکیة و آن بیست ویک آیت است ، پس از شمس و پیش از ضحی .
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان مرکزی شهرستان لاهیجان ، واقع در 24000گزی جنوب خاوری لاهیجان . جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای 1608 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا لبنیات ، عسل و برنج . شغل اهالی گله داری و زراعت و صنایع دستی آنا...
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل . [ ل َ ] (اِخ ) نام تیغ عرفجةبن سلامت کندی . (منتهی الارب ).
-
لیل
لغتنامه دهخدا
لیل .[ ل َ ] (ع اِ) شب . لیلاة. هو واحد بمعنی جمع، واحدهالیلة. ج ، لیالی ، لیایل . (منتهی الارب ). عشیة. شام . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: لیل در لغت شب را گویند و بیان آن از حیث اصطلاح علم هیئت ضمن بیان و تفسیرلفظ یوم به طریق مستوفی بیاید - انتهی...
-
لیل
واژهنامه آزاد
شب
-
واژههای مشابه
-
ليل
دیکشنری عربی به فارسی
شب , غروب , شب هنگام , برنامه شبانه , تاريکي , شبانگاه (يعني ازمغرب تاسپيده دم)
-
لَّيْلَ
فرهنگ واژگان قرآن
شب
-
صلاة لیل
لغتنامه دهخدا
صلاة لیل . [ ص َت ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صلاة شود.
-
لیل السرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] leylosserār شب بیستونهم ماه؛ شب آخر ماه قمری.