کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
لیث
فرهنگ نامها
(تلفظ: lais) (عربی) شیر ، اسد ؛ (به مجاز) دلیر و شجاع ؛ (در اعلام) نام یکی از یاران امام باقر (ع) و امام صادق (ع) که کنیه او ابوبصیر بوده است.
-
لیث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لَیث] (زیستشناسی) [قدیمی] leys ۱. شیر نر.۲. نوعی عنکبوت.
-
لیث
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - شیر، اسد. 2 - برج اسد.
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . (ع ص ، اِ) ج ِ الیث . (منتهی الارب ).
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی رقیة. وزیر ولیدبن عبدالملک و سلیمان بن عبدالملک . (مجمل التواریخ و القصص صص 306-307) . و کان یکتب لسلیمان [سلیمان بن عبدالملک ] علی دیوان الرسائل لیث بن ابی رقیة.. (الوزراء و الکتاب ص 29). و کان یکتب لعمر [عمربن عبدالعزیز...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی سلم . در اول خلافت ابودوانق درگذشت . (تاریخ گزیده ص 252).
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ابی سلیم . معاصر عبدالکریم بن ابی العوجاء. محدث است و از نافع روایت کند و هم از واصل بن حیان . وی را از ثقلاء شمرده اند. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 279 و 309 و ج 2 ص 131 و تاریخ الخلفاء سیوطی ج 6 و المصاحف ص 182 شود.
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ادریس محدث است . رجوع شود به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 290.
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن بکربن عبدمناف بن کنانة مولای بسام . و بسام از بزرگی درجات علم بدان جایگاه برسید که خویشتن را به صدهزار دینار بازخرید از مولای خویش . گفتند چیزی حط (یعنی وضع و تخفیف ) نخواهی ، گفت نه که من خویشتن را بیش از این ارزم ونیک نقد ب...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن ترسل . از کسان هارون خلیفه مأمور مصر و نامزد حکومت سیستان : ... سخن سیستان رفت به حضرت امیرالمؤمنین هارون الرشید که لیث بن ترسل روزی امیرالمؤمنین را که از شکار بازگشته بود خدمتی کرد وبه موقع افتاد، پس او را بخواند و گفتا ت...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن جثامة الکنانی اللیثی اخوالصعب بن جثامة. تقدم نسبه فی اخیه قال المرزبانی فی معجم الشعرا، مخضرم و قرأت بخط العلامة رضی الدین الشاطبی فی هامش الترجمة انه قراء فی انساب مصر لیحیی بن ثوبان الیشکری مانصه : و ولد جثامةبن قیس صعبا و...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن حَبرویَه . محدث است .
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن سعد، مکنی به ابی الحارث . از اصحاب مالک بن انس و از رواة او. او راست : کتاب التاریخ و کتاب مسائل فقه . وی از معاویةبن صالح و عبدالعزیزبن ابی سلمة و اباالنضر روایت کند. و به روزگار هارون الرشید درگذشته است . ابن جوزی در سیرة ع...
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن سودبن اسلم بن الحافی . از قضاعة، از حمیر. جدی جاهلی است قبائل بسیار ازفرزندان وی متفرع شده اند، از پسرش زید. رجوع به وفیات الاعیان و سبائک الذهب ص 23 شود. (الاعلام زرکلی ج 3).
-
لیث
لغتنامه دهخدا
لیث . [ ل َ ] (اِخ ) ابن عاصم الخولانی المصری . امام جامع مصر به عهد رشید. محدث است . وی از حسن بن ثوبان وابن وهب از وی روایت کند و ابن حبان توثیق او کرده است . (حسن المحاضرة فی اخبار مصر و القاهرة ج 1 ص 126).