کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیزابه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لیزابه
/lizābe/
معنی
هر مایع لزج و لعابدار مانند آب دهان یا آب بعضی از میوهها.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
enamel, slime, slimy
-
جستوجوی دقیق
-
mucus
لیزابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ترشح لعابدار و روان غدهها که از نمکهای غیرآلی مختلف و یاختههای سنگفرشی ریزشیافته و یاختههای سفید تشکیل شده است
-
لیزابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لیزاب، لیز آب› lizābe هر مایع لزج و لعابدار مانند آب دهان یا آب بعضی از میوهها.
-
لیزابه
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ) (اِمر.) = لیزآب : 1 - آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران برآید. 2 - آب لزج که از میوه (مثلاً هندوانه ای که زمستانی بر آن گذشته ) برآید.
-
واژههای مشابه
-
لیزآبه
لغتنامه دهخدا
لیزآبه . [ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) لیزاب . لعاب . آب لزج که از دهان یا بینی آدمی و مرغان و گاو و سگ و امثال آن برآید. آب لعابی و لزج چون آب دهان طفل و بعض بیماران و آب دهان گاو. آبی لزج چنانکه آب هندوانه ٔ زمستان بر او گذشته .
-
mucous
لیزابهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] شبیه به لیزابه یا تولیدکنندۀ آن یا پوشیده از آن
-
mucoepidermoid carcinoma
پوشچنگار شبهلیزابهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینۀ ابتدایی بدخیم بافت غدهای که هم انگوره و هم یاختههای تولیدکنندۀ لیزابه دارد
-
واژههای همآوا
-
لیزآبه
لغتنامه دهخدا
لیزآبه . [ ب َ / ب ِ ](اِ مرکب ) لیزاب . لعاب . آب لزج که از دهان یا بینی آدمی و مرغان و گاو و سگ و امثال آن برآید. آب لعابی و لزج چون آب دهان طفل و بعض بیماران و آب دهان گاو. آبی لزج چنانکه آب هندوانه ٔ زمستان بر او گذشته .
-
جستوجو در متن
-
لیزآب
لغتنامه دهخدا
لیزآب . (اِ مرکب ) لیزابه . رجوع به لیزابه شود.
-
signet ring cell carcinoma
پوشچنگار نگینیاخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی تودینۀ لیزابهساز بسیار بدخیم که دارای یاختههای وارویشی با هستههایی است که توسط تودهای از لیزابه به یک طرف یاخته رانده شدهاند
-
آبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) 'ābe مایعی غلیظ که با جنین از شکم مادر خارج میشود؛ لیزابه.
-
endometrium, tunica mucosa uteri
درونزهلاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] لایۀ لیزابهای که سطح داخلی زهدان را میپوشاند
-
urachal adenocarcinoma
غدهپوشچنگار میزبند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی پوشچنگار غدهای که در تنۀ مثانه ایجاد میشود و معمولاً پوشیده از لیزابه است