کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لیان
/layān/
معنی
درخشان؛ تابان؛ فروزان؛ بافروغ: ◻︎ گردون ز برق تیغ چو آتش لیانلیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نواننوان (فرخی: ۳۳۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
luminous
-
جستوجوی دقیق
-
لیان
فرهنگ نامها
(تلفظ: layān) (در قدیم) درخشان ، تابان .
-
لیان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] layān درخشان؛ تابان؛ فروزان؛ بافروغ: ◻︎ گردون ز برق تیغ چو آتش لیانلیان / کوه از غریو کوس چو کشتی نواننوان (فرخی: ۳۳۰).
-
لیان
فرهنگ فارسی معین
(لَ یا ل ) (ص .) درخشان ، تابان .
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . (اِخ ) نام خال یعقوب پیغمبر. رجوع به حبیب السیر ج 1 صص 22-23 شود.
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . (ع اِ) ج ِ لین . (منتهی الارب ).
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . [ ل َ ] (ع مص ) لَین . لینة. نرم گردیدن . || (اِمص ) فراخی و تازگی زندگانی . یقال : هو فی لیان من العیش ؛ ای فی خفض و دعة. (منتهی الارب ).
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . [ ل َ ] (ع مص ) لی ّ. (زوزنی ) (تاج المصادر). مدافعت کردن . (تاج المصادر). مداومت کردن وام . (زوزنی ).
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . [ ل َ / ل ِ ] (ص ) درخشان و تابان . (برهان ). تابش دهنده و درخشان و بافروغ بود. (صحاح الفرس ). مُضی ٔ. روشنائی و فروغی که از پی یکدیگر بدرخشد. (برهان ). فروغ آینه بود و تیغ و چیزهای روشن . آتش دمنده و فروزان ، چنانکه از پس یکدیگر همی درخشد با ...
-
لیان
لغتنامه دهخدا
لیان . [ ل ِ ] (ع مص ) ملاینة. نرمی کردن با هم . نرم شدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر).
-
واژههای مشابه
-
لیان لیان
لغتنامه دهخدا
لیان لیان . [ ل َ ل َ ] (ص مرکب ) مشعشع : گردون ز برق تیغ چو آتش لیان لیان کوه از غریو کوس چو کشتی نوان نوان .این کلمه را فرهنگ سروری لپان لپان ضبط کرده است با «پ » فارسی بجای یاء. و رجوع به لیان و به لپان لپان شود.
-
جرجس لیان
لغتنامه دهخدا
جرجس لیان . [ ج ِ ج ِ ل َی ْ یا ] (اِخ ) ابن نعمةاﷲ دمشقی . او راست : البیان فی صحة الایمان یرد فیه علی المسلمین و البعاقبة و النساطرة. (از معجم المؤلفین ).
-
لارشفوکو لیان کور
لغتنامه دهخدا
لارشفوکو لیان کور. [ رُ ک ُ ] (اِخ ) فرانسوا. بشردوست و سیاستمدار فرانسوی ، مولد لارُش گیون (1747-1827 م .).
-
جستوجو در متن
-
لیانا
فرهنگ نامها
(تلفظ: layānā) (لیان + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به لیان ، ← لَیان .