کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لگام گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لگام دادن
لغتنامه دهخدا
لگام دادن . [ ل ُ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) فروگذاشتن لگام : اسفاف ؛ لگام دادن اسب را. (منتهی الارب ). || حمله کردن و متوجه شدن . (برهان ) : همه ملک ایران مرا شد تمام به هندوستان داد خواهم لگام .نظامی (از آنندراج ).
-
لگام کردن
لغتنامه دهخدا
لگام کردن . [ ل ُ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِلجام . دهانه کردن اسب را : یکی پارسی بود هشیارنام که بر چرخ کردی به دانش لگام . فردوسی .ز خوی نیک خرد در ره مروت و فضل مر اسب تن را زین و لگام باید کرد.ناصرخسرو.
-
لگام کشیدن
لغتنامه دهخدا
لگام کشیدن . [ ل ُ / ل ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ایستادن و متوقف ساختن اسب را با کشیدن دهانه . از پس خود کشیدن لگام ، به دنبال خود بردن و کشاندن : هِل تا بکشد به مکر زی دوزخ دیو از پس خویشتن لگامش را. ناصرخسرو. || کنایه از احتیاط و مکث کردن در کاری...
-
لگام لیسیدن
لغتنامه دهخدا
لگام لیسیدن . [ ل ُ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) لشتن لغام . لحس لجام . || کنایه از مطیع و منقاد بودن است . (آنندراج ). مقابل لگام خائیدن : صاعد و هابط گردونش ببوسند رکاب اشهب و ادهم گیتیش بلیسند لگام .انوری .
-
لگام پیچیدن
لغتنامه دهخدا
لگام پیچیدن . [ ل ُ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) روی برگاشتن . روی برگردانیدن . سر از اطاعت پیچیدن : ولیکن ترا گر چنین است کام ز کام تو هرگز نپیچم لگام .فردوسی .
-
لگام ریز
لغتنامه دهخدا
لگام ریز. [ ل ُ / ل ِ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) جلوریز که کنایه از شتاب کردن و به سرعت تمام رفتن باشد. (برهان ). کنایه از شتاب رفتن سواران باشد. (انجمن آرا) : مبارزان نوش جان لگام ریز بر مسلمانان تاختند جنگ درپیوست ، حربی عظیم میان ایشان شد. (ترجمه ٔ تار...
-
لگام گر
لغتنامه دهخدا
لگام گر. [ ل ُ / ل ِ گ َ ] (ص مرکب ) لَجّام . (دهار). آنکه لگام سازد. دهانه ساز.
-
لگام گسیختگی
لغتنامه دهخدا
لگام گسیختگی . [ ل ُ / ل ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عمل لگام گسیخته . بی بندوباری . افسارگسیختگی . لاابالی گری .
-
لگام گسیخته
لغتنامه دهخدا
لگام گسیخته . [ ل ُ / ل ِ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) مطلق العنان . افسارسرخود. بی بندوبار. لاابالی .
-
بی لگام
لغتنامه دهخدا
بی لگام . [ ل ُ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از: بی + لگام ) بی لجام . آنکه لگام ندارد. || کنایه از بداخلاق . || کنایه از بی اعتدال . || کنایه از آنکه از هیچ چیز پرهیز نکند. (ناظم الاطباء). || کنایه ازبی بند و بار. لاابالی . مهارگسسته . هرزه . هرزه کار.- آب بی...
-
خایه لگام
لغتنامه دهخدا
خایه لگام . [ ی َ / ی ِ ل ِ ] (ص مرکب ) سرکشی کننده . (آنندراج ). غیر مطیع.
-
تیره لگام
لغتنامه دهخدا
تیره لگام . [ رَ /رِ ل ِ ] (اِ مرکب ) جزء زیر گلوئی لگام و علاقه و منگله ای که در زیر گلوی اسب می آویزند. (ناظم الاطباء).
-
ترش لگام
لغتنامه دهخدا
ترش لگام . [ ت ُ / ت ُ رُ ل ِ ] (ص مرکب ) بدلگام و سرکش . رجوع به ترش لگامی و ترش لگامی کردن شود.
-
خوش لگام
لغتنامه دهخدا
خوش لگام . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ / ل ُ] (ص مرکب ) خوش عنان . مقابل بدلگام . رام . غیرسرکش .
-
hyperinflation
تورم لگامگسیخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وجود تورم بسیار شدید در بازههای زمانی بسیار کوتاه