کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لگام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خایه لگام
لغتنامه دهخدا
خایه لگام . [ ی َ / ی ِ ل ِ ] (ص مرکب ) سرکشی کننده . (آنندراج ). غیر مطیع.
-
تیره لگام
لغتنامه دهخدا
تیره لگام . [ رَ /رِ ل ِ ] (اِ مرکب ) جزء زیر گلوئی لگام و علاقه و منگله ای که در زیر گلوی اسب می آویزند. (ناظم الاطباء).
-
ترش لگام
لغتنامه دهخدا
ترش لگام . [ ت ُ / ت ُ رُ ل ِ ] (ص مرکب ) بدلگام و سرکش . رجوع به ترش لگامی و ترش لگامی کردن شود.
-
خوش لگام
لغتنامه دهخدا
خوش لگام . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ / ل ُ] (ص مرکب ) خوش عنان . مقابل بدلگام . رام . غیرسرکش .
-
hyperinflation
تورم لگامگسیخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] وجود تورم بسیار شدید در بازههای زمانی بسیار کوتاه
-
extreme fire behaviour
رفتار لگامگسیختۀ حریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رفتار حریق آنچنان شدیدی که به سبب سرعت گسترش و عواملی چون گردباد مانع از اعمال روشهای مهار مستقیم میشود
-
لگام از سر گرفته
لغتنامه دهخدا
لگام از سر گرفته . [ ل ُ / ل ِ اَ س َ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از توسن خودسر و بی لگام است : مرا در خانه ای خیش سواری لگام از سر گرفته استری هست زند بر تیغ جوهردار خود رابه این معنی که جو در جوهری هست .ملا عشرتی (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
لغام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] leqām = لگام
-
ملجم
فرهنگ واژههای سره
لگام گیر
-
دَنَه
لهجه و گویش بختیاری
da:na دهنه، لگام.
-
اکباح
فرهنگ واژههای سره
افسارکشی، لگام کش
-
لَقُم
لهجه و گویش بختیاری
laqom لگام، دهنه اسب.
-
سحال
لغتنامه دهخدا
سحال . [ س ِ ] (ع اِ) لگام . (اقرب الموارد). لگام و چوبی که در دهن بزغاله کنند تا شیر نمکد. (منتهی الارب ).
-
تبرلگام
لغتنامه دهخدا
تبرلگام . [ ت َ ب َ ل ُ / ل ِ ] (اِ مرکب ) لگام و عنان و دهنه ٔ لگام . (ناظم الاطباء).
-
دهنه
واژگان مترادف و متضاد
افسار، عنان، لجام، لگام، مهار