کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لک 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
stain 2
لک 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] آنچه از تغییر نامطلوب رنگ براثر تماس با مادهای خارجی پدید میآید متـ . لکه 3
-
واژههای مشابه
-
لَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
براي تو- براي توست - فقط براي توست ( اگر در ابتداي جمله بيايد)
-
لَکِ
فرهنگ واژگان قرآن
براي تو- براي توست - فقط براي توست ( اگر در ابتداي جمله بيايد.مؤنث)
-
لُکْ
لهجه و گویش گنابادی
lok در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، خرد کردن
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لکلکه› [قدیمی، مجاز] laklak سخنان بیهوده، هرزه، و یاوه.
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] leklek تکۀ چوبی وصل به دول آسیا که هنگام گردیدن سنگ آسیا به حرکت میآید و به آن وسیله گندم در گلوی آسیا ریخته میشود.
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 42000گزی خاور شوسه ٔ جایزان به آغاجاری . دشت ، گرمسیرو مالاریائی و دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، پشم و لبنیات . صنایع دستی قالی ، ...
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) شتر کوتاه سطبر درشت اندام . (منتهی الارب ).
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 21هزارگزی جنوب باخترقصبه ٔ اسدآباد و دوازده هزارگزی شوسه ٔ اسدآباد به کنگاور. جلگه ، سردسیر و مالاریائی و دارای 865 تن سکنه . آب آن از چشمه و استخر طبیعی . محص...
-
لِکْ لِکْ
لهجه و گویش گنابادی
leklek در گویش گنابادی یعنی پا زدن ، رکاب زدن ، خط یازده ، پیاده روی
-
لک لک
دیکشنری فارسی به عربی
لقلق
-
لک لک
واژهنامه آزاد
لِکْ لِکْ:(leklek) در گویش گنابادی یعنی پا زدن ، رکاب زدن ، خط یازده ، پیاده روی
-
Ciconia ciconia
لکلک حقیقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ لکلکیان و راستۀ لکلکسانان با پاها و گردن طویل و بدن سفید و بالهای سیاه و دم و پاهای قرمز مایل به نارنجی
-
Ciconiiformes
لکلکسانان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] پرندگانی با منقار و گردن بلند و دم کوتاه و بالهای بلند و پهن و پاها و انگشتان طویل