کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لک زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لک زدن
معنی
( ~ . زَ دَ) (مص ل .) به سختی در آرزوی چیزی بودن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لک زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص ل .) به سختی در آرزوی چیزی بودن .
-
لک زدن
لغتنامه دهخدا
لک زدن . [ ل َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نقطه یا نقطه نقطه رنگ رسیدگی در انگور و خرما و جز آن پدید آمدن ، و عرب لک زدن خرما را توکیت گوید. رسیدن و پخته شدن نقطه ای از میوه . جزئی از آن شیرین شدن . پیدا آمدن رسیدگی و شیرینی در جزئی از میوه و پیدا آمدن لک در ...
-
واژههای مشابه
-
لَکَ
فرهنگ واژگان قرآن
براي تو- براي توست - فقط براي توست ( اگر در ابتداي جمله بيايد)
-
لَکِ
فرهنگ واژگان قرآن
براي تو- براي توست - فقط براي توست ( اگر در ابتداي جمله بيايد.مؤنث)
-
لُکْ
لهجه و گویش گنابادی
lok در گویش گنابادی یعنی تکه ، قطعه ، خرد کردن
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لکلکه› [قدیمی، مجاز] laklak سخنان بیهوده، هرزه، و یاوه.
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [اکدی] (زیستشناسی) laklak پرندهای با پاهای بلند، گردن دراز، بالهای بزرگ، و دم کوتاه که روی درختان بلند و جاهای مرتفع لانه میگذارد و از حشرات، موش، و مار تغذیه میکند.〈 لکلک هندی: (زیستشناسی) نوعی لکلک با پرهای زیبا که در مرکز آسیا...
-
لک لک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] leklek تکۀ چوبی وصل به دول آسیا که هنگام گردیدن سنگ آسیا به حرکت میآید و به آن وسیله گندم در گلوی آسیا ریخته میشود.
-
لک لک
فرهنگ فارسی معین
(لَ لَ) (اِ.) = لکلکه : 1 - سخنان هرزه و یاوه . 2 - پرنده ای است با پاهای بلند و گردن دراز که در جاهای بلند لانه درست می کند و خزندگان و حشرات را شکار می کند.
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی مرکز دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 42000گزی خاور شوسه ٔ جایزان به آغاجاری . دشت ، گرمسیرو مالاریائی و دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، پشم و لبنیات . صنایع دستی قالی ، ...
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) نام ده کوچکی از بخش حومه ٔ شهرستان ساوه و دارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک . [ ل ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) شتر کوتاه سطبر درشت اندام . (منتهی الارب ).
-
لک لک
لغتنامه دهخدا
لک لک .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلگه افشار دوم بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 21هزارگزی جنوب باخترقصبه ٔ اسدآباد و دوازده هزارگزی شوسه ٔ اسدآباد به کنگاور. جلگه ، سردسیر و مالاریائی و دارای 865 تن سکنه . آب آن از چشمه و استخر طبیعی . محص...
-
لک لک
دیکشنری فارسی به عربی
لقلق