کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکه گیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لکه گیر
/lakkegir/
معنی
آنکه لکۀ چیزی را پاک کند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lakkegir آنکه لکۀ چیزی را پاک کند.
-
لکه گیر
لغتنامه دهخدا
لکه گیر. [ ل َک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه لکه گیرد (از لباس و جز آن ). || آنکه اصلاح قسمتهای ریخته ٔ گچ و مانند آن از دیواری یا سقفی کند.
-
واژههای مشابه
-
لکة
لغتنامه دهخدا
لکة. [ ل ُک ْ ک َ ] (ع اِ)لک . لاک . و رجوع به لک شود: اللکة و اللک عصارته (عصارةاللک ) التی یصبغ بها. (المعرب جوالیقی ص 300 ح ).
-
لکه لکه
دیکشنری فارسی به عربی
بقع , متفتت
-
spot
لکه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ناحیۀ تغییررنگیافته یا بافتمرده با حاشیۀ منظم و مشخص
-
لکه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← لک
-
لکه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] ← لک
-
blot
لکهبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] غشایی نایلونی یا نیتروسلولوزی که در لکهگذاری، دِنا یا رِنا یا پروتئین از ژل بر روی آن منتقل میشود
-
Bitot's spot
لکۀ بیتو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] لکههای مثلثی خاکستری و کفمانند که براثر کمبود ویتامین A بر روی ملتحمۀ چشم به وجود میآیند
-
لکۀ خورشیدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← کَلَف
-
staining 4
لکهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار- لاستیک] تغییر یافتن موضعی و نامطلوب رنگ سطح
-
pickling smut
لکهزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] زدودن لکهها از سطح فلز پس از قطعهشویی
-
macula lutea, macula 2, macula lutea retinae, yellow spot, limbus luteus, macula flava, punctum luteum, Soemmering's spot, Soemmering's foramen
لکۀ زرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فرورفتگی نامنظم مایلبه زردی در روی شبکیه، در خارج از صفحۀ بینایی و اندکی پایینتر از آن
-
scald 2
لکهسوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] زخملکههایی عمدتاً رنگباخته و گاه شفاف که به نظر ناشی از سوختگی با آب داغ میآیند