کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکه دار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
blotting, blot transfer
لکهگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از روشهای انتقال مولکولهای پروتئین رِنا یا دِنا از ژل الکتروکوچی به یک غشای نازک
-
لکه گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lakkegir آنکه لکۀ چیزی را پاک کند.
-
lesion
زخملکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ناحیۀ محدود و مشخصی به شکل زخم در اندام گیاه بیمار
-
blotch
خاللکه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بخش وسیع تغییررنگیافته یا مرده بر روی اندامهای گیاه
-
لکه دنیک
لغتنامه دهخدا
لکه دنیک . [ ] (اِخ ) سید سمرقندی بود و در اطوار ذمیمه نظیر سیدقراضه می نمود. از خراسان به عراق رفت و انواع شر و فساد در آنجا از او به ظهور آمد، به مرتبه ای که تمام حکام حکم کشتن او کردندو به هزار حیله مجال فرار و هزیمت یافت و باز به سمرقند آمد و حال...
-
لکه گیر
لغتنامه دهخدا
لکه گیر. [ ل َک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه لکه گیرد (از لباس و جز آن ). || آنکه اصلاح قسمتهای ریخته ٔ گچ و مانند آن از دیواری یا سقفی کند.
-
لکه موزی
لغتنامه دهخدا
لکه موزی . [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی میان محمودآباد و تلیکسر مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 32).
-
لکه کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
رقطة
-
لکه بدنامی
دیکشنری فارسی به عربی
صنف
-
بی لکه
دیکشنری فارسی به عربی
بدون بقع
-
لُکه،()رفتن
لهجه و گویش تهرانی
یورغه ،ناهموار رفتن اسب و چهارپا
-
wet storage stain
لکۀ انبارش مرطوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] محصول خوردگی سفیدرنگی بر روی سطح رویاندودشده و براق، بهویژه در شیارهای ریز میان صفحات انبارشده و نبشیهای بستهبندی که برای مدت طولانی در تماس با آب قرار دارند متـ . زنگ سفید white rust
-
sapstain
لکۀ برونچوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] لکهای که در برونچوب ظاهر میشود، بهویژه لکهای که عامل قارچی آن موجب پوسیدگی نمیشود
-
vacuum blotting
لکهگذاری خلئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] روشی در لکهگذاری که در آن انتقال مولکولها با استفاده از خلأ نسبی صورت میگیرد
-
slot blot
لکهگذاری شیاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] گونهای لکهگذاری نقطهای که در آن بهواسطۀ شیارهای ایجادشده در قالب ساختهشده از ورق اکریلیکی (plexiglass) و تحت خلئی مختصر، دِنای واسرشته و ناپرتوزا بر روی صافی سلولوزی یا بسترههای دیگر قرار میگیرد