کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکهزدایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لکه دنیک
لغتنامه دهخدا
لکه دنیک . [ ] (اِخ ) سید سمرقندی بود و در اطوار ذمیمه نظیر سیدقراضه می نمود. از خراسان به عراق رفت و انواع شر و فساد در آنجا از او به ظهور آمد، به مرتبه ای که تمام حکام حکم کشتن او کردندو به هزار حیله مجال فرار و هزیمت یافت و باز به سمرقند آمد و حال...
-
لکه رفتن
لغتنامه دهخدا
لکه رفتن . [ ل ُک ْ ک َ / ک ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) لک رفتن . نوعی از حرکت کردن اسب وشتر میان یرتمه و قدم . قسمی از رفتار اسب و اشتر.
-
لکه گیر
لغتنامه دهخدا
لکه گیر. [ ل َک ْ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) آنکه لکه گیرد (از لباس و جز آن ). || آنکه اصلاح قسمتهای ریخته ٔ گچ و مانند آن از دیواری یا سقفی کند.
-
لکه گیری
لغتنامه دهخدا
لکه گیری .[ ل َک ْ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل لکه گیر. عمل ستر و اصلاح لکه ها از گچ یا نقش دیواری و غیره . اصلاح کردن قسمتهای ریخته ٔ گچ و مانند آن از دیواری و سقفی و غیره . ریخته های گچ یا نگار دیواری یا سقفی را به صلاح آوردن . || زدودن لک لباس و ...
-
لکه موزی
لغتنامه دهخدا
لکه موزی . [ ل َ ک َ ] (اِخ ) نام موضعی میان محمودآباد و تلیکسر مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 32).
-
لکه کوچک
دیکشنری فارسی به عربی
رقطة
-
لکه بدنامی
دیکشنری فارسی به عربی
صنف
-
لکه دار
دیکشنری فارسی به عربی
بقع
-
بی لکه
دیکشنری فارسی به عربی
بدون بقع
-
لُکه،()رفتن
لهجه و گویش تهرانی
یورغه ،ناهموار رفتن اسب و چهارپا
-
deflocculation
لختهزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] پراکنش ذرات دوغاب با افزودن مقدار اندکی مواد افزودنی مناسب متـ . روانسازی
-
oil clearance
نفتزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] جمعآوری آلودگیها و ضایعات نفتی از سطح آب
-
noise suppression
نوفهزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] روشی برای کاهش یا حذف اثرات نشانکها/ سیگنالهای الکتریکی ناخواسته
-
denitrification 2
نیتراتزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی محیطزیست و انرژی] فرایند زدودن نیتروژن و ترکیبات نیتروژندار از مواد
-
desalination
نمکزدایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] فرایندی برای حذف مقادیر زیاد نمک یا یون از آب دریا که معمولاً از روشهای تقطیر یا اسمز معکوس برای این کار استفاده میشود