کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکهدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لکهدار
مترادف و متضاد
۱. بدنام، رسوا، مفتضح، ننگین
۲. چرکین، لک، لکگرفته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکهدار
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدنام، رسوا، مفتضح، ننگین ۲. چرکین، لک، لکگرفته
-
واژههای همآوا
-
لکه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lakkedār دارای لکه؛ داغدار.〈 لکهدار شدن: (مصدر لازم)۱. دارای لکه و داغ شدن.۲. [عامیانه، مجاز] متهم شدن؛ بدنام شدن.〈 لکهدار کردن: (مصدر متعدی)۱. ایجاد کردن لکه.۲. [مجاز] کسی را متهم و بدنام کردن.
-
جستوجو در متن
-
ملکوک
واژگان مترادف و متضاد
۱. لکهدار ۲. آلوده ۳. بدنام، رسوا، مفتضح
-
ملکوک شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لکهدار شدن، آلوده شدن ۲. بدنام شدن ۳. رسواگشتن، مفتضح شدن
-
ملکوک کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لکهدار کردن، آلوده کردن ۲. بدنام کردن ۳. رسوا کردن، مفتضح کردن
-
خدشهدار شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لطمه دیدن، آسیب دیدن، صدمه دیدن ۲. معیوب شدن، ناقص گشتن ۳. لکهدار شدن ۴. شبههناک شدن