کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لکام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لکام
/lokām/
معنی
۱. بیادب؛ بیشرم؛ بیحیا.
۲. امرد قویجثه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لکام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lokām ۱. بیادب؛ بیشرم؛ بیحیا.۲. امرد قویجثه.
-
لکام
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (ص .) بی ادب ، بی حیا، بی شرم .
-
لکام
لغتنامه دهخدا
لکام . [ ل َک ْ کا ] (ع ص ) خف ﱡ لَکّام ؛ سَپَل شتر سخت که سنگ شکند. (منتهی الارب ). || آکنده به گوشت . (مهذب الاسماء).
-
لکام
لغتنامه دهخدا
لکام . [ ل ُ ] (ص ) بی ادب و بی شرم و بی حیا. (برهان ). امرد قوی جثه ٔ بی حیا. (آنندراج ) : هرچند که گنگیم و کلوکیم و لکامیم تن داده و دل بسته ٔ آن دول غلامیم .سوزنی .
-
لکام
لغتنامه دهخدا
لکام .[ ل ُ ] (اِخ ) (جبل الَ ...) نام کوهی است که در محاذی حمات شیزر و افامیة و شمال آن کشیده شده است تابه صهیون و منتهی شود به انطاکیه و بعضی گویند کوهی است در ملک شام . (از برهان ). نام کوهی است به شام که ثغر ملطیه بدین سوی آن است . (حدود العالم )...
-
واژههای مشابه
-
جبل لکام
لغتنامه دهخدا
جبل لکام . [ ج َ ب َ ل ِ ل ُک ْ کا ] (اِخ ) نامی است که جغرافی نویسان مسلمان به سلسله جبال آنتی طوروس داده اند. رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 297 و سرزمینهای خلافت شرقی ، ترجمه ٔ محمود عرفان ص 25 و 139 شود.
-
جستوجو در متن
-
عین
لغتنامه دهخدا
عین . [ ع َ ] (اِخ ) دهی به شام در پائین کوه لکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قریه ای است زیر جبل لُکّام در نزدیکی مرعش . درب العین به این مکان منسوب است که از آنجا به «هارونیة» راه دارد، و آن شهری است لطیف و زیبا در ثغور مصیصة. (از معجم البلدان ).
-
جلباط
لغتنامه دهخدا
جلباط. [ ج ُ ] (اِخ ) ناحیه ای است در کوهستان لکام بین انطاکیه و مرعش . وقعه ٔ سیف الدولةبن حمدان در روم در این موضع اتفاق افتاد. ابونواس در اشعاری بدان میبالد. (از معجم البلدان ).
-
هارونیه
لغتنامه دهخدا
هارونیه . [ ی َ ] (اِخ ) شهرکی است نزدیک مرعش ، در ثغور شامی بر گوشه ٔ کوه لُکام این شهر را هارون الرشید در سال 183 هَ . ق . بنا کرده و دارای دو سور و دروازه های آهنین بوده است . رومیان این شهر را خراب کردند وبعدها سیف الدوله غلام خود غرقویه را به آن...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم غزال . جامی گوید: وی از بزرگان مشایخ بوده است و کرامات ظاهره داشته و مقام وی با کوه لکام بوده . یکی از این طایفه گوید در کوه لکام راه گم کردم ناگاه به پیری رسیدم پوستینی پوشیده چون مرادید گفت اﷲ اکبر همانا راه گم کرد...
-
ابوالفضل ختلی
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل ختلی . [ اَ ب ُ ف َ ل ِ خ ُ ت ْ ت َ ] (اِخ ) محمدبن حسن . یکی از مشایخ صوفیه . از مردم ختل ماوراءالنهر. او بقرن چهارم در خراسان معروف بود و آنگاه به شام هجرت کرد و در بیت الجبرین ساکن شد و گاهی بکوه لکام از نواحی جبل لبنان میرفت . در نفحات ا...
-
دوراه
لغتنامه دهخدا
دوراه . [ دُ ] (اِ مرکب ) دوراهی . نقطه ای که از آن دو راه منشعب می شود مانند دو راه اصفهان ، دو راه یزد، دو راه خمین و جز آنها که عموماً نام محلی سر راه می باشند. (یادداشت مؤلف ) : ای بر سر دوراه نشسته درین رباطاز خواب و خورد بیهده تا کی زنی لکام ....
-
بغراس
لغتنامه دهخدا
بغراس . [ ب َ ] (اِخ ) از بلاد شام است . گمان میکنم در ساحل واقع شده . (سمعانی ) (اللباب ). شهری است بدامنه ٔ کوه لکام و آن شهر مسلمةبن عبدالملک است . نام شهری است بنا کرده ٔ مسلمةبن عبدالملک بدامن کوه لکام است . (آنندراج ). نام جایی که تقریباً دوازد...