کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لپ کیسه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لُپ کون
لهجه و گویش تهرانی
نیمی از سرین
-
لَپ خوردن
لهجه و گویش بختیاری
lap xordan موج برداشتن آب حوض یا کاسه پر آب.
-
لپ تاپ
واژهنامه آزاد
نت بوک کامپیوتر قابل حمل و کیفی
-
لپ تاپ
واژهنامه آزاد
رایانه کیفی یا لپتاپ (به انگلیسی: Laptop)، کوچک و نسبتاً سبک گفته میشود. وزن آن معمولاً بین ۱ تا ۷ کیلو است که بهاندازه و مواد مصرف شده در ساخت آن بستگی دارد. این رایانه کوچکتر از رایانههای رومیزی است و میتواند با یک باتری کارکند و یا از یک آدا...
-
Trilobitomorpha
سهلَپریختوندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] زیرشاخهای از بندپاتباران که اعضای بدن آنها دارای سه لَپ طولی و سروسینه و شکم و یک جفت شاخک (antenna) و ضمایم دورشاخهای (biramus) است
-
Trilobita, trilobites
سهلَپویسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جانورشناسی] ردهای منقرضشده از سهلَپریختوندان که اسکلت خارجی آنها کیتینی و در برخی قسمتها کلسیم کربناتی است؛ سر آنها یکتکه بود و تنهشان تعداد زیادی بند داشت؛ دارای چشم مرکب و یک دهان و چهار زائدۀ پامانند بودند، اما ضمایم دهانی واقعی نداشتند؛...
-
لُپ گُلی(گُلی)
لهجه و گویش تهرانی
روستایی
-
لپ گنده،لپو
لهجه و گویش تهرانی
دارای لپ چاق
-
قُپ و لُپ
فرهنگ گنجواژه
گونه.
-
کُپ و لُپ
فرهنگ گنجواژه
لپ، گونه.
-
لپ پریده کردن یا شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رقاقة
-
جستوجو در متن
-
پلاته
لغتنامه دهخدا
پلاته . [ پْلا / پ ِ ت ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای بئوسیا بوده است که پزانیاس و اریستیدس در آنجا بر ماردنیوس سردار ایرانی غالب آمدند (479 ق . م .) پلاته در زمان جنگهای پلوپونزوس به آتنیان پیوست و بدین سبب بدست سپاهیان اسپارتا در سال 427 ق . م . ویرا...
-
دو
لغتنامه دهخدا
دو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین . اثنتین . ثنتان . ثنتین . ضعف یک . نماینده ٔ آن در ارقام هندسیه «2» و در حساب جُمَّل «ب » ...