کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لِسَانٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لِسَانٌ
فرهنگ واژگان قرآن
زبان - گویش
-
واژههای مشابه
-
لسان
واژگان مترادف و متضاد
۱. زبان ۲. سخن، کلام، گفتار ۳. لغت
-
لسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَلسِنَة و السُن] lesān زبان.〈 لسان حال: آنچه از صورت ظاهر که دلالت بر کیفیت و حالت درونی بکند.
-
لسان
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - زبان . ج . السنه ، السن . 2 - سخن ، کلام .
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ِ ] (اِخ ) سوادی بود بر پشت کوفه در قدیم . (منتهی الارب ). ظهرالکوفة. (معجم البلدان ). بیرون کوفه .
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) درختی بسیارخار است بقدر قامتی بیش بالا نرود و برگش به رنگ مورد بود صمغش گویند کندور است . (نزهةالقلوب ). گیاهی است با لزوجت وآذان الثور نیز نامند. (منتهی الارب ). حکیم مؤمن گوید: نباتی است با لزوجت و مسمی به آذان الثور برگش عری...
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ِ ] (ع اِ) زبان . زفان . مفصل . مِذرَب . (منتهی الارب ). گوشت پاره ٔ متحرکی که درون دهان واقع است : به لسانش نگر که چون بلسان روغن دیریاب میچکدش . خاقانی .من قلب و لسانم به هواداری و صحبت اینها همه قلبند که پیش تو لسانند. سعدی .لسان ، زبان...
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان . [ ل ُس ْ سا ] (ع اِ) گیاهی اس-ت . (منته-ی الارب ).
-
لسان
لغتنامه دهخدا
لسان .[ ل ِ ] (اِخ ) نام شاعری است منقری . (منتهی الارب ).
-
لسان
دیکشنری عربی به فارسی
زبان , زبانه , شاهين ترازو , بر زبان اوردن , گفتن , داراي زبانه کردن
-
لسان
دیکشنری فارسی به عربی
لغة
-
لسان الثور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] lesānosso[w]r = گاوزبان
-
لسان الحمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] lesānolhamal = بارهنگ
-
لسان العصافیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] lesānol'asāfir = زبانگنجشک