کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لُپّو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لُپّو
لهجه و گویش تهرانی
دارای لپ بزرگ،چاق
-
واژههای مشابه
-
لپو
واژهنامه آزاد
تکه پارچه ای که درشهر قطرویه برای بلند کردن وسایل داغ استفاده می شود (دستگیره)
-
لارولیر - لپو
لغتنامه دهخدا
لارولیر - لپو. [ رِ وِ ی ِ ل ِ پ ُ ] (اِخ ) لوئی - ماری . از اعضاء مجلس کنوانسیون و سپس عضو دیرکتوار. مولد منتگو (ونده ) (1824-1753).
-
لپ گنده،لپو
لهجه و گویش تهرانی
دارای لپ چاق
-
واژههای همآوا
-
لپو
واژهنامه آزاد
تکه پارچه ای که درشهر قطرویه برای بلند کردن وسایل داغ استفاده می شود (دستگیره)
-
جستوجو در متن
-
ناوند
لغتنامه دهخدا
ناوند. [ وَ ] (اِ مرکب ) نان بند. بالشچه ای که خمیر پهن کرده بر آن نهند و بر دیوار تنور تفته دوسانند پختن نان را. لَپّو. رفیده . نابند.
-
نابند
لغتنامه دهخدا
نابند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) شاید مخفف نان بند. رفیده . ناوند. بالشی مدور با حشو پنبه و غیره که خمیر گسترده ٔ نان بر وی نهند و بدیوار تنور بندند. (یادداشت مؤلف ). این بالش گونه ٔ مدور را کرمانیها لَپّو گویند.