کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لُلَه وُراز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لُلَه وُراز
لهجه و گویش بختیاری
lola vorâz 1. بچه خوک وحشى؛ 2. (کنایى) جوان نادان و بىادب.
-
واژههای مشابه
-
لله
واژگان مترادف و متضاد
آموزگار، لالا، للهباشی، مربی، معلم
-
للـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لالا› [منسوخ] lale مردی که پرستار و مربی شاهزادگان و کودکان بزرگزادگان بوده است.
-
للـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] lellāh برای خدا؛ برای رضای خدا؛ خدای را.〈 لــله الحمد: (شبه جمله) [قدیمی] سپاس خدای را.
-
لله
فرهنگ فارسی معین
(لِ لْ لا) [ ع . ] (ق .) برای خدا، برای رضای خدا.
-
لله
فرهنگ فارسی معین
(لَ لِ) (اِ.) مردی که مربی و پرستار کودک است .
-
لله
لغتنامه دهخدا
لله . [ ل َ ل َ / ل ِ ] (اِ) (مأخوذ از کلمه ٔ لالا) مربی ِ مرد طفلی از اطفال اعیان .مقابل دده که زن است . لالا. پرستار کودک . حاضن : مگر شاه با لله اش بازی میکند؟ مگر بازی شاه با لله است ؟
-
لله
لغتنامه دهخدا
لله . [ ل َ ل َ / ل ِ ] (اِ) نی . نای . قَصب (در دیلمان و گیلان ).
-
لله
لغتنامه دهخدا
لله . [لِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) (از: لَِ + اﷲ) برای خدا. بی غرض شخصی . خدا را. گاه گویند ﷲ را با مزید کردن را و همان معنی خواهند، یعنی قدما با بودن لام در اوّل ، راء نیز به آن ملحق میکرده اند : از بهر ﷲ تعالی فریاد رس . (اسکندرنامه نسخه ٔ آقای سعید نف...
-
لِلَّهِ
فرهنگ واژگان قرآن
براي خدا - فقط براي خدا (اگر در ابتداي جمله بيايد)
-
لله
دیکشنری فارسی به عربی
مطحنة , معلم
-
الحکم للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'alhokmolellāh حکم و فرمان خدا را است؛ فیصل امور با خدا است. Δ برای نشان دادن تسلیم خود در شرایط بد به زبان میآوردند: ◻︎ گر تیغ بارد در کوی آن ماه / گردن نهادیم الحکمللّه (حافظ: ۸۳۶).
-
تپه لله
لغتنامه دهخدا
تپه لله . [ ت َپ ْ پ َ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است که در دو هزارگزی جنوب خاوری کوزران و کنار راه فرعی کوزران به چهار زبر واقع است . دشتی سردسیر است و 180 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آنجا غلات و حبوبات دیم و لبنیات...
-
دده لله
لغتنامه دهخدا
دده لله . [ دَ دَ / دِ ل َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کنیز سیاه و غلام سیاه . || مربیه ٔ اطفال و مربی اطفال . رجوع به دده و نیز رجوع به لله شود.