کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَوِرى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لَوِرى
لهجه و گویش بختیاری
laveri دَمَر.
-
واژههای مشابه
-
لوری
واژگان مترادف و متضاد
بیحیا، بیشرم، غربالبند، غربتی، غرهچی، قرشمال، کولی، لولی
-
لوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لولی› [قدیمی] luri ۱. کولی.۲. [مجاز] دزد.
-
لوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] luri خوره؛ جذام.
-
لوری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کولی ، غربتی . 2 - نوازنده ، خواننده . 3 - خوره ، جذام .
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (اِخ ) نام کرسی بخش کرس از ولایت باستیا. دارای 1525تن سکنه .
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (اِخ ) شهری از بلاد مشرق دریاچه ٔ ایروان که به دست جلال الدین منکبرنی فتح شد. (تاریخ مغول ص 128).
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (اِخ ) نام صحرائی به گرجستان . (جهانگشای جوینی ج 2 ص 163).
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (ص نسبی ، اِ) لولی . کولی . زط. غربال بند. حَرامی . غربتی . غَرَه چی . قرشمال . توشمال . سوزمانی . قَره چی . چینگانه . فیج . نام طایفه ای است که بازی گری و سرائیدن به کوچه ها پیشه ٔ ایشان باشد. (غیاث ). سرودگوی و گدای کوچه ها. نام طایفه ای است...
-
لوری
لغتنامه دهخدا
لوری . (ص نسبی ) منسوب است به لور.
-
لوری
واژهنامه آزاد
طایفه ای در بلوچستان؛ شغل آنها گدایی و ساز و دهل زدن است.
-
لوری سورآرنن
لغتنامه دهخدا
لوری سورآرنن . [ ن ُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش شِر از ولایت بورژ به فرانسه . دارای 694 تن سکنه .
-
لوری بچه
لغتنامه دهخدا
لوری بچه . [ ب چ ْ چ َ / چ ِ / ب َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) لوری زاده . فرزند لولی : آمد خبر تو که به کاشان و خسیکت لوری بچه ای دوست گرفتی و شدی زار.سوزنی .
-
لَوِرى خفتیدن
لهجه و گویش بختیاری
laveri xoftidan دمر خوابیدن، روى شکم خوابیدن.