کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَهَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
براي آن (مؤنث) - براي آن (مؤنث)است - فقط براي آن(مؤنث) است (اگر در ابتداي جمله بيايد)
-
واژههای مشابه
-
لها
لغتنامه دهخدا
لها. [ ل َ ] (ع اِ) لهاة. (منتهی الارب ): فان اللها تفتح باللهی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281).
-
لها
لغتنامه دهخدا
لها. [ ل َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: لََ + ها) برای او (زن ).
-
مَا لَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
آن را چه شده -نيست براي آن
-
واژههای همآوا
-
لها
لغتنامه دهخدا
لها. [ ل َ ] (ع اِ) لهاة. (منتهی الارب ): فان اللها تفتح باللهی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281).
-
لها
لغتنامه دهخدا
لها. [ ل َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: لََ + ها) برای او (زن ).
-
لهع
لغتنامه دهخدا
لهع. [ ل َ هََ ] (ع مص ) به هر یک انس گرفتن . || گستاخ شدن . || به تکلف فصیح شدن . || لب پیچیدن در سخن . (منتهی الارب ).
-
لهع
لغتنامه دهخدا
لهع. [ ل َ هَِ ] (ع ص ) مرد به هر یک انس گیرنده . || مرد گستاخ . (منتهی الارب ).
-
لحا
لغتنامه دهخدا
لحا. [ ل ُ ](اِخ ) لُحاء. رجوع به لُحاء (اِخ ) شود : چون گندنا ز روی زمین دشمنان دین سر برزدند از حد چین تا حد لحا.سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
Hakka dialect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
له لها
-
ارقادیا
لغتنامه دهخدا
ارقادیا. [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ای در جنوب یونان قدیم ، در بخش مرکزی پِل ُپُنِز: ینبت [ الجاوشیر ] فی البلاد التی یقال لها بوطیا و بالمدینة التی یقال لها فزفیس من البلاد التی یُقال لها ارقادیا. (ابن البیطار). و تزوّج امرأتین اِحداهما یقال لها الستانیا ...
-
حجلی
لغتنامه دهخدا
حجلی . [ ح ِ لا ] (ع اِ) نوعی کبک نر. (ناظم الاطباء). اسم جمع است و لانظیر لها سوی ضِربی ̍. (منتهی الارب ).