کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَقْوَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لَقْوَه
لهجه و گویش بختیاری
laqva لرزش غیر ارادى دست یا سر به سبب پیرى.
-
واژههای مشابه
-
لقوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لقوَة] (پزشکی) laqve مرضی که در چهرۀ انسان پیدا میشود و لب و دهان یا فک به طرفی کج میشود.
-
لقوه
فرهنگ فارسی معین
(لَ وِ) [ ع . لقوة ] (اِ.) نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود.
-
لقوة
لغتنامه دهخدا
لقوة. [ ل َق ْ وَ ] (اِخ ) الکیمیائی . رجوع به یوسف لقوة الکیمیائی شود. (عیون الانباء ج 1 ص 157).
-
لقوة
لغتنامه دهخدا
لقوة. [ ل َق ْ وَ ] (اِخ ) یوسف بن الحجاج بن یوسف بن الصیقل . و رجوع به یوسف کاتب ملقب به لقوه ٔ شاعر شود.
-
لقوة
لغتنامه دهخدا
لقوة. [ ل َق ْ وَ ] (ع اِ) بیماری کجی دهان و روی از علت . (منتهی الارب ). علتی که اندر عضله های روی افتد و چشم و ابرو و پوست پیشانی و لبها کوژ گردد و از نهاد طبیعی بگردد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). علتی آلیة در روی که نیمی از روی به سوئی گردد و هیأت طبی...
-
لقوة
لغتنامه دهخدا
لقوة. [ ل ِق ْ وَ ] (ع ص ) لَقوَة. زن زودبارگیر که در اوّل دفعه بار گیرد. || ناقه ٔ زودبارگیر. (منتهی الارب ).
-
لقوه
لهجه و گویش تهرانی
سکته و لرزش دست و بدن
-
واژههای همآوا
-
لقوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لقوَة] (پزشکی) laqve مرضی که در چهرۀ انسان پیدا میشود و لب و دهان یا فک به طرفی کج میشود.
-
لقوه
فرهنگ فارسی معین
(لَ وِ) [ ع . لقوة ] (اِ.) نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک می شود.
-
لقوح
لغتنامه دهخدا
لقوح . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) باردار. ج ، لُقَّح . || شتر. ج ، لقاح . || شتر ماده ٔ شیردار. لقاح . (منتهی الارب ). اشتردوشا. (مهذب الاسماء). || ناقه ٔ بچه آورده تا دو ماه یا سه ماه . (منتهی الارب ). شتر ماده که از زادن او دو ماه تا سه ماه گذشته باشد. (من...
-
لغْوِه
لهجه و گویش گنابادی
leghweh در گویش گنابادی یعنی بی ثمر ، بدون سود ، بی فایده ، بی ثمره
-
لقوه
لهجه و گویش تهرانی
سکته و لرزش دست و بدن