کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَقَدْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لَقَدْ
فرهنگ واژگان قرآن
حتماً و یقیناً - سوگند مي خورم يا مي خوريم كه محققاً و يقيناً (تركيب لـَ وقدْ ،در كتب لغت مصارف ديگري نيز براي "قَدْ "گفته اند كه در قرآن كاربرد ندارد)
-
واژههای همآوا
-
لغد
لغتنامه دهخدا
لغد. [ ل َ ] (ع مص ) برگردانیدن شتر را بر جاده . || دراز کشیدن گوش را تا راست شود. || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب ).
-
لغد
لغتنامه دهخدا
لغد. [ ل ُ ] (ع اِ) گوشت کرانه ٔ گردن . (منتهی الارب ). لغدود.لغدید. لغن . لغنون . || پوستی که از زیر حلق گاو آویخته باشد. (دزی ). || گوشت پاره ای در گلو. (منتهی الارب ). گوشتکی نزدیک لهاة. گوشت که بر گرداگرد ملازه بود. (مهذب الاسماء). || گوشت پاره ٔ...
-
جستوجو در متن
-
مستأخرین
لغتنامه دهخدا
مستأخرین . [ م ُ ت َءْ خ ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مستأخر (در حالت نصبی و جری ). پسینیان : و لقد عَلمنا المستقدمین منکم و لقد علمناالمستأخرین . (قرآن 24/15). رجوع به مستأخر شود.
-
کامس
لغتنامه دهخدا
کامس . [ م ِ ] (اِخ ) موضعی است در نجد : و لقد ارانا یا سمی بحائل نرعی القری فکامساً فالاصفرا.جابر (از معجم البلدان ).
-
احسن التقویم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ahsanottaqvim نیکوترین شکل. Δ مٲخوذ از قرآن کریم: لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقویم (التین، ۴).
-
لقیدن
لغتنامه دهخدا
لقیدن . [ ل َق ْ قی دَ ] (مص ) لَغّیدن . جنبیدن چنانکه تخم مرغی تباه را چون بجنبانی . جنبان بودن چیزی بجای خویش که جنبانی در آن طبیعی یا مطبوع و خوش آیند نباشد. جنبیدن چیزی که باید استوار و محکم باشد. جنبیدن به علت نااستواری یا تباهی و فساد، چنانکه د...
-
ذوالغار
لغتنامه دهخدا
ذوالغار. [ ذُل ْ ] (اِخ ) نام چاهی است بسیار آب با آب شیرین در سه فرسنگی سوارقیة شاعر گوید:لقد رعتمونی یوم ذی الغارروعةباخبار سوء دونهن ّ مشیبی .
-
اطرب
لغتنامه دهخدا
اطرب . [ اَ رَ ] (اِخ ) جایگاهی است نزدیک حنین . سلمةبن دریدبن صمة گوید : انسیتنی ما کنت غیرمصابةو لقد عرفت غداة نعف الاطرب .(از معجم البلدان ).
-
غسان
لغتنامه دهخدا
غسان . [ غ ُ ] (ع اِ) اقصی القلب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غُسان یا غَسّان (به ضبط لسان العرب )، ته دل ، گویند: «لقد علمت ان ذلک من غسان قلبک »؛ ای من اقصی نفسک . (از اقرب الموارد).
-
غیل
لغتنامه دهخدا
غیل . [ غ َ ] (اِخ ) جایی است قریب یلملم . (منتهی الارب ). جایگاهی است در صدر یلملم . ذؤیب بن بیئةبن لام گوید : لعمری لقد ابکت قریم و اوجعوابجزعة بطن الغیل من کان باکیا.(از معجم البلدان ).
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (اِخ ) کوهی است در منازل ابی بکربن کلاب که آن را یا سره خوانند سری بن حاتم گوید : لقد کنت اهوی یاسر الرمل مرةفقد کاد جنی یاسرالرمل یذهب .(معجم البلدان و تاج العروس ).
-
سباء
لغتنامه دهخدا
سباء. [ س َ ب َءْ ] (اِخ ) نام سوره ٔ سی و چهارم از قرآن ،مکیه و آن پنجاه و چهار آیت است ،پس از احزاب و پیش از ملائکه . و آن را سباء از این جهت خوانده اند که آیه ٔ 15 این آیه است : لقد کان لسباء فی مسکنهم آیة...