کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لَغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تَغ و لَغ
فرهنگ گنجواژه
بی اعتبار، بی بنیان، سست.
-
دَغ و لَغ
فرهنگ گنجواژه
بی آب و غلف، خشک و خالی.
-
واژههای همآوا
-
لغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] laq ۱. سر بیموی.۲. صحرای خشک و بیعلف.
-
لق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] laq[q] هرچیزی که در جای خود محکم نباشد و تکان بخورد، مثلِ دندان و پایۀ میز یا چیز دیگر.
-
لغ
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) 1 - زمینی که در آن علف و گیاه نروید، بیابان خشک بی گیاه . 2 - بی موی .
-
لغ
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (ص .) لخت ، برهنه .
-
لق
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص .) = لغ : 1 - نااستوار، هر چیزی که در جای خود محکم نباشد. 2 - بی موی . 3 - صحرای خشک و بی علف .
-
لغ
لغتنامه دهخدا
لغ. [ ل َغ غ / ل َ ] (ص ) لق . نامحکم . نااستوار. چیزی جنبان در جای خود که بایستی استوار باشد. نااستوار که در جای خویش جنبد. جنبان بر جای خویش .- پیچ و مهره ٔ لغ ؛ نااستوار و نامحکم .- دندانهای لغ ؛ اسنان مترهلة .- دندانی لغ ؛ دندانی جنبان . || تخم ل...
-
لق
لغتنامه دهخدا
لق . [ ل َ ] (ص ) لغ. صاف . بی موی و صاف . (برهان ). || نااستوار: میخی لق ؛ جنبان بر جای خود. دندانی لق ؛ متزعزع ، متحرک ، دندان که بر جای استوار نباشد و جنبان بود: دندانهای لق . اسنان متحرکة. || تباه . فاسد (تخم مرغ و جز آن ). ضایع و گندیده که چون ب...
-
لق
لغتنامه دهخدا
لق . [ ل َق ق ] (ع اِ) شکاف زمین . || (ص ) رجل ٌ لق ﱡ بق ّ؛مرد بسیارگوی . || (مص ) بر چشم زدن به دست یا به پنجه . (منتهی الارب ). || لمس کردن . دست نهادن بر... (دزی ).
-
لق
لغتنامه دهخدا
لق . [ ل ُ / ل َ ] (اِ) فریب و بازی دادن . (برهان ).
-
لَق
لهجه و گویش گنابادی
lagh در گویش گنابادی یعنی لخت ، عریان
-
لَق
لهجه و گویش تهرانی
تخم مرغ گندیده ،نامحکم، لغ .
-
جستوجو در متن
-
لق و لوق
فرهنگ گنجواژه
لغ و لوغ.