کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
جال لوک
لغتنامه دهخدا
جال لوک . (اِخ ) نام مردی قاطع طریق . (شرفنامه ٔ منیری ).
-
شتر لوک
لغتنامه دهخدا
شتر لوک . [ ش ُ ت ُ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام نوعی شتر کم موی بارکش است . (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به لوک شود. || آدم بی قواره و بی ریخت و کسی را که پشم و پیله اش ریخته یا بر اثر بیماری و علل دیگر شکلی ناهنجار به خود گرفته ا...
-
پی لوک
لغتنامه دهخدا
پی لوک . [ پ ُ ل ِ وِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش لت از ولایت کائورس نزدیک لت بفرانسه . دارای راه آهن و 1745 تن سکنه .
-
خنگ و لوک
فرهنگ فارسی معین
(خِ گُ) (ص مر.) کسی که در همه چیز عاجز باشد و کاری از او برنیاید.
-
لنگ و لوک
فرهنگ فارسی معین
(لَ گُ) (ص مر.) آن که پا و دستش معیوب باشد.
-
لوک و لنگ
لغتنامه دهخدا
لوک و لنگ . [ ک ُ ل َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) رجوع به لنگ و لوک ، لوک ، و لنگ شود : ز آسمان هنر درآمد جم باز شد لوک و لنگ دیو رجیم .ابوحنیفه ٔ اسکافی .
-
لنگ و لوک
لغتنامه دهخدا
لنگ و لوک . [ ل َ گ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لنگ آن است که پای او معیوب باشد و لوک آنکه بهر دو کف دست و زانو راه رود. (حاشیه ٔ مثنوی ) : در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد.با سر پوشیدگان درگاه ، درکله مصاف پیوستن کار لنگا...
-
خنگ و لوک
لغتنامه دهخدا
خنگ و لوک . [ خ ِ گ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کسی را گویندکه در جمیع چیز عاجز باشد و از او کاری برنیاید. این لغت از توابع است ؛ یعنی خنگ را بی لوک و لوک را بی خنگ به این معنی نمیگویند. (برهان قاطع) : خانه تنگ و در آن جان خنگ و لوک کرد تا ویران کند خا...
-
لَنگ و لوک
فرهنگ گنجواژه
شَل، لَنگ.
-
لوک و لَنگ
فرهنگ گنجواژه
لنگان لنگان، لُکه رفتن.
-
دو لوک چه
واژهنامه آزاد
دریچه کوچکی که در سقف اطاقهای خانه های گلی با سقف گنبدی جهت تبادل هوا و نور گیری اجرا می شد
-
جستوجو در متن
-
louk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوک
-
leuk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوک
-
lah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوک