کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لوکان
/lukān/
معنی
۱. آنکه بر روی چهاردستوپا راه برود.
۲. ستوری که بد راه برود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lukān ۱. آنکه بر روی چهاردستوپا راه برود.۲. ستوری که بد راه برود.
-
لوکان
لغتنامه دهخدا
لوکان . (نف ) آنکه به زانو و دست راه رونده باشد. (غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
lukan
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوکان، وابسته به لوقا، لوقایی، وابسته بانجیل لوقا
-
تروک
لغتنامه دهخدا
تروک . [ ت ُ ] (اِ) در مثل عامیانه ٔ ذیل جمع ترک آمده است و جمع ترک اتراک است : اترک التروک و لوکان ابوک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صاعدبن هبةاﷲبن ابراهیم بغدادی نصرانی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به موفق الدین امین الدوله و معروف به ابن تلمیذ. رجوع به ابن تلمیذ (موفق الدین ...) شود. از اشعار اوست :لوکان یحسن غصن البان مشیتهاتاوداًلحکاها غیر م...
-
لنگ و لوک
لغتنامه دهخدا
لنگ و لوک . [ ل َ گ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لنگ آن است که پای او معیوب باشد و لوک آنکه بهر دو کف دست و زانو راه رود. (حاشیه ٔ مثنوی ) : در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد.با سر پوشیدگان درگاه ، درکله مصاف پیوستن کار لنگا...
-
اشپلم
لغتنامه دهخدا
اشپلم . [ اِ پ َ ل َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن ، در 2000گزی جنوب صومعه سرا متصل براه فرعی صومعه سرا به لوکان . جلگه ، معتدل ، مرطوب مالاریائی . با 194 تن سکنه . گیلکی ، فارسی .آب آن از رودخانه ٔ ماسوله . محصول آنجا برن...
-
کلامی
لغتنامه دهخدا
کلامی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به علم کلام و علم کلام عبارت از معرفت عقاید است به ادله ٔ عقلیه مؤید به نقل . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به کلام شود.- مذهب کلامی ؛ در اصطلاح اهل بیان ، عبارت است از بیان دلیل بر مطلوب به روش اهل کلام ، و آن چنان حجتی ...
-
نطف
لغتنامه دهخدا
نطف . [ ن َ طِ ] (اِخ ) ابن خیبری بن حنظلة السلیطی الیربوعی ازفارسان عهد جاهلیت و از قبیله ٔ بنی تمیم است . آورده اند که وهرز عامل پادشاهان ایران در یمن ، کاروانی از اموال و طرف نزد کسری روانه کرد، چون کاروان به بلاد بنی تمیم رسید سه تن از فارسان بنی...
-
زایلة
لغتنامه دهخدا
زایلة. [ ی ِ ل َ ] (ع ص ) زائلة. مؤنث زایل . (اقرب الموارد) : و کان الخطب مما یجل والنقض ممایخل و اصبح له کل نازلة زائلة و کل عضلة جالیة. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 301 و چ فیاض ص 299). ترجمه : و نزدیک بود که کار بزرگ شود و شکست رخنه کند پس صباح کرد و حا...
-
سرپوشیده
لغتنامه دهخدا
سرپوشیده . [ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه یا آنکه سر او پوشیده شده باشد. || سربسته . مبهم . مجمل . بدون شرح و تفصیل : مشورت دارند سرپوشیده خوب در کنایت با غلطافکن مشوب . مولوی (مثنوی چ خاور ص 24). || (اِ مرکب ) دوشیزه . (غیاث ) (آنندراج ). زن . دخ...
-
تردامن
لغتنامه دهخدا
تردامن . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و بدگمان و عاصی و مجرم و گناهکار و آلوده ٔ معصیت و ملوث باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کنایه از فاسق و فاجر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فاسق . (فرهنگ رشیدی ). آلوده ٔ معصیت . (اوبهی ) (فرهنگ خطی ...
-
لوک
لغتنامه دهخدا
لوک . (ص ) لُک . اَشل . اقطع : ز آسمان هنر درآمدجم بازشد لوک و لنگ دیو رجیم . ابوحنیفه ٔ اسکافی .در چنین بند لنگ مانده و لوک در چنین سمج کور گشته و کر. مسعودسعد.- لنگ و لوک . رجوع به لنگ و لوک و به لک شود : هر بلندی که لنگ و لوک شده ست از پس و پیش آ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن جعفربن مختار الواسطی النحوی العدل . مکنی به ابوعلی . برادرزاده ٔ ابوالفتح محمدبن محمدبن جعفربن مختار نحوی . وفات وی پس از سال 500 هَ . ق . بود و او را بواسط بازماندگان است . وی نحو از ابوغالب بن بشران فرا گرفت . و م...