کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لوندی
مترادف و متضاد
دلال، طنازی، عشوه، عشوهگری، غمزه، غنج، کرشمه
دیکشنری
coquetry, flirtation
-
جستوجوی دقیق
-
لوندی
واژگان مترادف و متضاد
دلال، طنازی، عشوه، عشوهگری، غمزه، غنج، کرشمه
-
لوندی
لغتنامه دهخدا
لوندی . [ ل َ وَ ] (حامص ) عمل لوند : از هواداری ما و تو چو مستغنی است یارای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی .کمال خجندی .
-
لوندی
لهجه و گویش تهرانی
عشوهگری
-
جستوجو در متن
-
shrewishness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شجاعت، لوندی
-
ناز و نوز
لهجه و گویش تهرانی
عشوه،لوندی
-
طنازی
واژگان مترادف و متضاد
افسونگری، دلربایی، شیوهگری، عشوهگری، کرشمه، لوندی
-
عشوه
واژگان مترادف و متضاد
اخمناز، ادا، شیوه، غمزه، فریب، کرشمه، لوندی، ناز
-
غمزه
واژگان مترادف و متضاد
دلال، دلربایی، عشوه، غنج، فتانی، فسون، قر، کرشمه، لوندی، ناز
-
قر و غمزه
لغتنامه دهخدا
قر و غمزه . [ ق ِ رُغ َ زَ / زِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) لوندی کردن . ناز کردن . کول وکچول کردن . با آمدن و رفتن ترکیب شود.
-
جابلوسی
لغتنامه دهخدا
جابلوسی . (حامص ) چاپلوسی . تملق . رجوع به چاپلوسی شود : از هواداری ما و تو چو مستغنیست یارای رقیب این جابلوسی و لوندی تا بکی ؟کمال خجندی (از فرهنگ ضیا).
-
بره بندی
لغتنامه دهخدا
بره بندی . [ ب َرْ رَ /رِ ب َ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل بره بند : بسی سال طبل لوندی زدی صلا از پی بره بندی زدی . ؟ (از آنندراج ذیل بره بند).و رجوع به بره بند شود.
-
قر
لغتنامه دهخدا
قر. [ ق ِ ] (اِ) || دلال . ادا. لوندی . کرشمه و ناز. عشوه با تمام بدن . حرکات که در هنگام غمزه و ناز بر کمر وارد کنند. (ناظم الاطباء). || آرایش و زینت که زن کند.- قر آمدن ؛ قر دادن .- قر دادن ؛ کون و کچول کردن . حرکت دادن اندام بدن با اصول .- قر گر...
-
فضل ا
لغتنامه دهخدا
فضل ا. [ ف َ لُل ْ لاه ] (اِخ ) شیرازی . برسم تجارت به استرآباد آمد و چون شخصی لوند بود سرمایه را با لوندان به شراب و کباب تلف نمود و چون مایه ٔ لوندی ناچار به بنیادصلاح و تقوی ماند. شطرنج کبیر و صغیر را نیکو میباخت و خود را بشعر و معما مشغول میساخت ...
-
نادری مروزی
لغتنامه دهخدا
نادری مروزی . [ دِ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) از شاعران مرو و مصاحبان امیرعلیشیر نوائی است . در مجالس النفائس آمده است : «مولانا نادری از جانب مرو است وطبعش غرایب طلب و مشکل پسند است . در زمانه به خوش طبعی نادر است و میرعلیشیر گفته بسیاری زمان مصاحب من بو...