کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لولی وش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لولی وش
/lulivaš/
معنی
لولیمانند؛ مانند لولی؛ زیبارو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لولی وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] lulivaš لولیمانند؛ مانند لولی؛ زیبارو.
-
لولی وش
لغتنامه دهخدا
لولی وش . [ وَ ] (ص مرکب ) چون لولی . لولی سان . که چون لولی بود : دلم ربوده ٔ لولی وشی است شورانگیزدروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.حافظ.
-
واژههای مشابه
-
لولی هندوستانی
لغتنامه دهخدا
لولی هندوستانی . [ ی ِ هَِ ] (اِخ ) نام وی محمد و از شوریدگان بی سر و سامان آن مملکت بود و به شیوه ٔ مجذوبان و دیوانگان سلوک می نمود. وارستگیش از تخلصش معلوم است . او راست :آنان که طلبکار الهید الهیدکم هیچ نگردید چه خواهید چه خواهیدموجود خدای است و ج...
-
لولی خانه
لغتنامه دهخدا
لولی خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) قحبه خانه . (آنندراج ). بیت اللطف . بیت النطف . بیت النطاف . رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 311 شود.
-
لولی زاده
لغتنامه دهخدا
لولی زاده . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) غریب زاده . (مجموعه ٔ مترادفات ص 312).
-
لولی محله
لغتنامه دهخدا
لولی محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی به تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 107).
-
جستوجو در متن
-
باش
لغتنامه دهخدا
باش . (حامص ) ریشه ٔ فعل باشیدن . بقاء. ماندن . حیات : آدمی و حیوان و نباتات و میوه و غیره هم چون پخت و بکمال رسید دیگر او را باش نماند و بقا نماند. (بهاءالدین ولد). و رجوع به باش کردن شود. || (حامص ) توقف . اقامت . در جایگاهی ماندن . قرار گرفتن . سک...
-
زنگاری
لغتنامه دهخدا
زنگاری . [ زَ ] (ص نسبی ) برنگ زنگار. (ناظم الاطباء). زنجاری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زنگار. (فرهنگ فارسی معین ) : خلقانش کرد جامه ٔزنگاری این تند و تیز باد فرودینا. دقیقی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). غم او بر دل من پرده ٔ زنگاری بست کس...