کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لولۀ تهی روده ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لوله
واژگان مترادف و متضاد
استوانه، لول
-
لوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lule ۱. استوانۀ دراز فلزیِ توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه میشود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار میرود.۲. هرچیز دراز و استوانهشکل که میان آن خالی باشد: لولهٴ قلیان.
-
لوله
دیکشنری فارسی به عربی
انبوب , تدفق , لفة , مدفع
-
لوله کردن ،لوله شدن
لهجه و گویش تهرانی
شکست سخت دادن،قراضه شدن خودرو در تصادف
-
myotubule, myotube
ماهیچهلوله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یاختۀ ماهیچهای مخطط درحالتکوین که هستۀ آن در مرکزش واقع است
-
exhaust pipe
لولۀ اگزوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] لولهای که چندراهۀ دود یا چندراهۀ لولهای دود را به منبع/ انبارۀ اگزوز وصل میکند
-
tubectomy, salpingectomy
لولهبرداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی، علوم سلامت] برداشتن همه یا بخشی از لولههای رحم از طریق جراحی
-
tubal ligation
لولهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم سلامت] جمع کردن یا قطع کردن یا فشردن لولههای رحم
-
Bourdon tube
لوله بوردُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] لولۀ بستۀ خمیدهای با مقطع بیضیشکل که در برخی دماسنجها و فشارسنجها به کار میرود
-
ballast line
لولۀ ترازه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سامانهای لولهکشیشده از لولههای فلزی یا ورقهای آهن لبجوش که در انبار شناور تعبیه میشود و از آن در پروخالی کردن مایع ترازه استفاده میکنند
-
brake pipe
لولۀ ترمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لولۀ سراسری هوا که تجهیزات ترمزی قطار را به هم متصل میکند
-
binocular tube
لولۀ دوچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] لولهای در دستگاههای اپتیکی که دارای دو عدد چشمی است
-
shock tube
لولۀ شوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
-
neural tube, medullary tube, cerebromedullary tube
لولۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] لولهای عصبپوششی که در نتیجۀ به هم جوش خوردن چینهای عصبی به وجود میآید و بافت دستگاه عصبی مرکزی را تشکیل میدهد
-
Fallopian tube
لولۀ فالوپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] هریک از لولههایی که تخمک را از تخمدان به زهدان منتقل میکند