کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوله خمیده یا شتر گلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوله خمیده یا شتر گلو
دیکشنری فارسی به عربی
سيفون
-
واژههای مشابه
-
لوله کردن ،لوله شدن
لهجه و گویش تهرانی
شکست سخت دادن،قراضه شدن خودرو در تصادف
-
گه لوله
لغتنامه دهخدا
گه لوله . [ گ ُه ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) لوله ٔ گه . سنده . پلیدی و نجاست استوانه ای شکل . || در تداول عامه ، دشنامی است به کنایه .
-
myotubule, myotube
ماهیچهلوله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] یاختۀ ماهیچهای مخطط درحالتکوین که هستۀ آن در مرکزش واقع است
-
Bourdon tube
لوله بوردُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] لولۀ بستۀ خمیدهای با مقطع بیضیشکل که در برخی دماسنجها و فشارسنجها به کار میرود
-
brake pipe
لولۀ ترمز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لولۀ سراسری هوا که تجهیزات ترمزی قطار را به هم متصل میکند
-
binocular tube
لولۀ دوچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] لولهای در دستگاههای اپتیکی که دارای دو عدد چشمی است
-
shock tube
لولۀ شوک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تونل بادی که در پژوهشهای فوقِصوتی کاربرد دارد و در آن سیال با فشار بالا جریان مییابد و در آزمونگاه به سرعت بسیار بالایی میرسد
-
neural tube, medullary tube, cerebromedullary tube
لولۀ عصبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] لولهای عصبپوششی که در نتیجۀ به هم جوش خوردن چینهای عصبی به وجود میآید و بافت دستگاه عصبی مرکزی را تشکیل میدهد
-
Fallopian tube
لولۀ فالوپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] هریک از لولههایی که تخمک را از تخمدان به زهدان منتقل میکند
-
slide 3
لولۀ کشوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] لولهای به شکل حرفِ u متحرک در برخی سازها
-
gastrostomy tube, G-tube
لولۀ معدی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] لولهای که یک سر آن مستقیماً وارد معده میشود و معده را به خارج از بدن متصل میکند
-
capillary tube
لولۀ مویین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] لولهای بسیار باریک که در آن ربایش مویینگی بهآسانی قابل دیدن است
-
intake pipe, induction pipe
لولۀ هوا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] لولهای که جریان هوای ورودی به موتور را از صافی هوا به چندراهۀ هوا هدایت میکند