کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لولاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لولاک
/lo[w]lāk/
معنی
اگر نبودی تو. Δ اشاره به حدیث قدسی خطاب به پیغمبر اسلام: «لَولاکَ، لَمّا خَلَقتُ الاَفلاکَ» (= اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لولاک
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: لَولاکَ] [قدیمی] lo[w]lāk اگر نبودی تو. Δ اشاره به حدیث قدسی خطاب به پیغمبر اسلام: «لَولاکَ، لَمّا خَلَقتُ الاَفلاکَ» (= اگر تو نبودی افلاک را خلق نمیکردم).
-
لولاک
لغتنامه دهخدا
لولاک . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسلیان ، بخش سوادکوه شهرستان شاهی ، واقعدر هشت هزارگزی خاوری زیرآب . کوهستانی ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای 50 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودکسلیان . محصول آنجا برنج و غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو اس...
-
لولاک
لغتنامه دهخدا
لولاک . [ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) (از: لو + لا + ک ضمیر) اگر نبودی تو.- خواجه ٔ لولاک یا سید لولاک ؛ رسول اکرم صلوات اﷲ علیه و اشاره است به حدیث قدسی که خدای تعالی خطاب به او علیه السلام فرموده است : «لولاک لما خلقت الافلاک »؛ اگر تو نبودی آسمانها ن...
-
لولاک
لغتنامه دهخدا
لولاک . [ ل َ / لُو ] (اِ) انجیر قرمز است که در پایان فصل میرسد (در تداول گناباد خراسان ).
-
واژههای مشابه
-
کاف لولاک
لغتنامه دهخدا
کاف لولاک . [ ف ِ ل َ ] (اِخ ) لقبی که عرفا به محمد (ص ) داده اند. اشاره است به سرور کاینات صلوات اﷲ علیه و آله و سلم . (آنندراج ) (برهان ).
-
لولاک کسلیان
لغتنامه دهخدا
لولاک کسلیان . [ ل َ ک َس ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کسلیان بخش سوادکوه شهرستان شاهی . واقع در ده هزارگزی خاوری زیرآب . کوهستانی ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی . دارای 100 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و برنج . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو ا...
-
خواجه ٔ لولاک
لغتنامه دهخدا
خواجه ٔ لولاک . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ل َ ] (اِخ ) لقب حضرت رسول اکرم است (ص ) که متخذ از این حدیث قدسی است خطاب بدان حضرت : لولاک لماخلقت الافلاک . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
لو
لغتنامه دهخدا
لو. [ ل َ ] (ع حرف ) حرف شرط. اگر. اِن . گر. لوفُرض ِ، اگر فرض شود. ولو، ولو اینکه ، اگر هم . صاحب منتهی الارب گوید: هو حرف یقتضی فی الماضی امتناع مایلیه و استلزامه لتالیه . سیبویه ... (منتهی الارب ) : شک نیاوردگان کرده یقین اِن و لوشان به جای رای وز...
-
چابک قدم
لغتنامه دهخدا
چابک قدم . [ ب ُق َ دَ ] (ص مرکب ) تندرو. تیزگام . چالاک : چابک قدم بسیط افلاک والاگهر محیط لولاک .فیض فیاض (از آنندراج ).
-
دیوانخانه
لغتنامه دهخدا
دیوانخانه . [ دی ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )(از: دیوان + خانه ) بارگاه سلطنت . || عدالتخانه . (ناظم الاطباء). محکمه . دارالقضاء. (یادداشت مؤلف ) : و بر مقتضاء این ادرارنامه از دیوانخانه ٔ «لولاک لما خلقت الافلاک » منشیان قل لاأسئلکم علیه اجرا الا المودة...
-
مصدوقه
لغتنامه دهخدا
مصدوقه .[ م َ ق َ / ق ِ ] (از ع ، اِمص ) مصدوقة. صدق . راستی و درستی . (یادداشت مؤلف ) : نزدیک سلطان رسیدو از مصدوقه ٔ حال و خدیعت فرقه ٔ ضلال بیاگاهانید. (جهانگشای جوینی ). || (اِ) مصداق . آنچه منطبق بر امری گردد. موجودی خارجی که مفهوم بر آن صدق کن...
-
توزیع
لغتنامه دهخدا
توزیع. [ ت َ ](ع مص ) وابخشیدن چیزی میان گروهی . (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پخش کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بخش کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). تقسیم کردن : وزع توزیعاً؛ تقسیم کرد آن را. (ناظم الاطباء). قسمت کردن بین کسان . (از اقر...
-
تمکین
لغتنامه دهخدا
تمکین . [ ت َ ] (ع مص ) دست دادن . || جای دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). جای دادن و پابرجا کردن . (غیاث اللغات ). پای بر جای کردن و توانا و قادر گردانیدن برچیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قادر و مسلط گردانیدن کسی را بر چیزی . ...