کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ادیث
لغتنامه دهخدا
ادیث . [ اِ ] (اِخ ) زوجه ٔ لوط که طبق توریة بهنگام فرار بقصبه ٔ بالع، چون بعقب خود نگریست و آن برخلاف امر الهی بود به تمثالی از نمک مسخ گردید. رجوع به قاموس الاعلام در کلمه ٔ لوط شود.
-
بانگداران
لغتنامه دهخدا
بانگداران . (ق مرکب ) درحال بانگ زدن . بانگ زنان . در حال داشتن بانگ و فریاد: ایشان [ قوم لوط ] بانگداران از سرای او[ لوط ] بیرون آمدند. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 89).
-
صبعه
لغتنامه دهخدا
صبعه . [ ] (اِخ ) پاره ٔ شهری است از پنج پاره شهرکه بلاد قوم لوط بوده است . (نزهةالقلوب ج 3 ص 271).
-
وادیینی
لغتنامه دهخدا
وادیینی . [ یَی ] (ص نسبی ) منسوب است به وادیین که شهری است در کوههای سراة و نزدیک شهرهای قوم لوط بوده است . (از انساب سمعانی ورق 575).
-
تلوط
لغتنامه دهخدا
تلوط. [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) کار قوم لوط کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لواط کردن . (ناظم الاطباء).
-
دریای شور
لغتنامه دهخدا
دریای شور. [ دَرْ ی ِ ] (اِخ ) بحرالملح . دریای عربه . بحرالموت . (قاموس کتاب مقدس ). دریاچه ٔ لوط. رجوع به بحرالمیت شود.
-
صعوه
لغتنامه دهخدا
صعوه . [ ] (اِخ ) یکی از هفت شهرمؤتفکات است و آن ولایتی بود که چون خدا لوط را پیغمبری داد او را بدانجا فرستاد. (تاریخ گزیده ص 35).
-
منقلبات
لغتنامه دهخدا
منقلبات . [ م ُ ق َ ل ِ ] (اِخ ) شهرهایی را گویند که در زمان لوط پیغمبر ویران شده اند. (ناظم الاطباء).
-
هاران
لغتنامه دهخدا
هاران . (اِخ ) نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام . (از ترجمه ٔ طبری بلعمی چ بهار). (به معنی کوه نشین ) برادر ابراهیم و پدر لوط است . (قاموس کتاب مقدس ) (ناظم الاطباء). هاران بن آزر برادر ابراهیم پیغمبرو پدر لوط علیهماالسلام . (المعرب منصور جوال...
-
کدر لعومر
لغتنامه دهخدا
کدر لعومر. [ ک َ دُ ل َ ] (اِخ ) شهریار عیلام و یکی از چهار پادشاه مختلف است که شهرهای دایره را مدت دوازده سال مفتوح داشته خراج گزار خود گردانیدند. از آن پس در سال سیزدهم آن شهرها یاغی شده بر وی عصیان ورزیدند و تمرّد نمودند لذا کدرلعومر به استعانت شه...
-
سدوم
لغتنامه دهخدا
سدوم . [ س َ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای قوم لوط که قاضی آن را سدوم گفتندی و ابوحاتم در کتاب المزال و المفسد گوید آن سذوم به ذال معجمه است . و گوید به دال خطاست . ازهری گوید صحیح است و اعجمی است و شاعر گوید : کذلک قوم لوط حین أضحواکعصف فی سدومهم رمی...
-
غمره
لغتنامه دهخدا
غمره . [ غ َ رَ ] (اِخ ) شهری از بلاد قوم لوط. رجوع به نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 271 شود.
-
زعر
لغتنامه دهخدا
زعر. [ زَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از معجم البلدان ): شهرکی است از دیار قوم لوط به شام و اندر وی آبادانی اندک مانده است . (حدود العالم ).
-
ملاوطة
لغتنامه دهخدا
ملاوطة. [ م ُ وَ طَ ] (ع مص ) با کسی لواط کردن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ). عمل قوم لوط کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لِواط. (ناظم الاطباء).
-
اجور
لغتنامه دهخدا
اجور. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از جور.- امثال :اجور من قاضی سدوم (سدوم مدینه ای است از مداین قوم لوط) . (مجمع الأمثال میدانی ).