کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لوت
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) سازی است که در ایران به نام عود معروف می باشد. پیانونوازان فرانسوی در قرون 17 و 18 م . برای این ساز قطعات سبکی می ساختند که بعدها تحت عنوان پرلود، کورانت ، ساراباند، کاوت ، ژیگ و غیره ظاهر شد.
-
لوت
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) غذا، خوردنی .
-
لوة
لغتنامه دهخدا
لوة. [ ل َوْ وَ ] (ع اِمص ) زشتروئی . (منتهی الارب ).
-
لوة
لغتنامه دهخدا
لوة. [ ل ُوْ وَ ] (ع اِ) چوبی است که بدان بخور کنند. (منتهی الارب ).
-
لوت
لغتنامه دهخدا
لوت . (اِ) غذا. طعام . اصطلاحی متداول خانقاه و تکیه ٔ درویشان و صوفیان ، چنانکه در شعرهای مولوی همیشه با صوفی همراه آمده و در عبارت مقامات حمیدی نیز که ذیلاً بیاید. اقسام طعامهای لذیذ و طعام در نان تنک پیچیده . (از جهانگیری ) : خواستم تا از فائده ٔ آ...
-
لوت
لغتنامه دهخدا
لوت . (اِ) محل بی آب و علف را گویند.
-
لوت
لغتنامه دهخدا
لوت . (اِخ ) (کویر...) نام کویری واقع در شمال کرمان و جنوب شرقی کویر نمک و سیصد گز پست تر از آن و آن بیابانی است خشک و هیچ اثر آب در آن دیده نشود و دربدی وضع و هولناکی شهره است ، معذلک ایلات مختلف و ساربانها از آنجا بگذرند و راههای زمستانی قافله در ک...
-
لوت
لغتنامه دهخدا
لوت . (ص ) (از: کلمه ٔ رُت ) برهنه را گویند و آن را به تازی عریان خوانند. (جهانگیری ). رُت . لخت . بی پوشش . روخ . روت . روده . عور. عریان . تهک . غوشت . اطلس . مجرّد. || اَمرد. (اوبهی ). ساده . پسر ساده . پسر امرد و ناهموار درشت . (برهان ) : همه بفر...
-
لوت
لغتنامه دهخدا
لوت . [ ل َ ] (ع مص ) خبر دادن از آنچه پرسند کسی را. || نهان داشتن خبر را. (منتهی الارب ). || بازداشتن . || بگردانیدن . (زوزنی ).
-
لُوطٍ
فرهنگ واژگان قرآن
از پيامبران الهي و برادر زاده حضرت ابراهيم عليهم و علي نبينا السلام (لوط (عليهالسلام) رسولي بود از ناحيه خداي تعالي بسوي اهالي سرزمين مؤتفکات که عبارت بودند از شهر سدوم و شهرهاي اطراف آن ،که گفته شده چهار شهر بوده : 1 - سدوم 2 - عموره 3 - صوغر 4 - صب...
-
جستوجو در متن
-
مؤتفکات
لغتنامه دهخدا
مؤتفکات .[ م ُءْ ت َ ف ِ ] (اِخ ) شهرهایی که برگردانده شدند برقوم لوط. (منتهی الارب ). شهرهای قوم لوط که زیر و زبر و سرنگون شدند. (ناظم الاطباء) (از غیاث ) (از آنندراج ). دیه های برگردیده ٔ مداین لوط. باژگون شدگان از شهرهای لوط. و طبری از محمدبن کعب...
-
عامورا
لغتنامه دهخدا
عامورا. (اِخ ) یکی از شهرهای قوم لوط است . (از معجم البلدان ).
-
داذوما
لغتنامه دهخدا
داذوما. (اِخ ) از قراء قوم لوط. (معجم البلدان ).
-
صبوائیم
لغتنامه دهخدا
صبوائیم . [ ص َب ْ ] (اِخ ) یکی از شهرهای قوم لوط است . (معجم البلدان ).
-
داروما
لغتنامه دهخدا
داروما. (اِخ ) یکی از شهرهای قوم لوط در فلسطین . (معجم البلدان ).