کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لوطی
/luti/
معنی
= لودی
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فاسد، هرزه
۲. بچهباز
۳. دستودلباز، سخی
دیکشنری
generous, gentleman, tolerant
-
جستوجوی دقیق
-
لوطی
واژگان مترادف و متضاد
۱. فاسد، هرزه ۲. بچهباز ۳. دستودلباز، سخی
-
لوطی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] luti = لودی
-
لوطی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - جوانمرد، بخشنده . 2 - غلامباره .
-
لوطی
لغتنامه دهخدا
لوطی . (ص ) منسوب به قوم لوط. لاطی . لواطه کار. غلامباره . کودک باز. (غیاث ). هرزه کار و قمارباز و شراب خواره . (غیاث از چراغ هدایت ). بی باک و نامقیدی که هندیان بانکا گویند. (غیاث از مصطلحات ). رند و حریف و شوخ و بی باک و شلتاق که در هندوستان آن را ...
-
لوطی
لهجه و گویش تهرانی
جاهل،داش مشدی،باباشمل،جوانمرد
-
لوطی
واژهنامه آزاد
(ص) جوانمرد، بخشنده؛ غلامباره.
-
واژههای مشابه
-
لوطي
دیکشنری عربی به فارسی
خوش , خوشحال , شوخ , سردماغ , سر کيف , عجيب و غريب , غير عادي , خل , خنده دار , مختل کردن , گرفتار شدن
-
لوطی،لوطی انتری
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با میمون نمایش میدهد،معرکه گیر.
-
لوطی خور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص مف .) مورد سوءاستفاده قرار گرفته .
-
لوطی گری
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حامص .) جوانمردی .
-
لوطی اللهی
لغتنامه دهخدا
لوطی اللهی . [ ی ِ اَ ل ْ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یعنی بانکه ٔ خدا. به جهت عظم شأن بانکا را به خدا منسوب کرده اند. (غیاث ). لوطی خدائی . (آنندراج ) : ماه من در نظر سوختگان شاهی تونوچه ٔ شیر خدا لوطی اللهی تو.میرنجات (از آنندراج ).
-
لوطی بازی
لغتنامه دهخدا
لوطی بازی . (حامص مرکب )کار لوطی . عمل لوطی . عملی سبکسرانه .- لوطی بازی درآوردن ؛ کار لوطیان کردن . چون لوطیان رفتار کردن .
-
لوطی گری
لغتنامه دهخدا
لوطی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) صفت لوطی . جوانمردی . بخشندگی . آزادگی .- لوطی گری سر کسی شدن ؛ از آداب لوطیان بوئی و بهره ای داشتن .
-
لوطی محله
دیکشنری فارسی به عربی
سرير