کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوش البربری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوش البربری
لغتنامه دهخدا
لوش البربری .[ ] (اِخ ) آنکه غلامانش یاقوت را بکشتند به ایام الراضی باﷲ. رجوع به اخبار الراضی و المقتفی ص 85 شود.
-
واژههای مشابه
-
لوش لوش
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) پاره پاره ، قطعه قطعه .
-
لوش لوش
لغتنامه دهخدا
لوش لوش . (ص مرکب ) پاره پاره : گر بجنبد در زمان گیردش گوش بر زمین زن تا که گردد لوش لوش .عیوقی .
-
نای لوش
لغتنامه دهخدا
نای لوش . (اِ) نای لوس . رجوع به نایلوس شود.
-
لوش آب
لغتنامه دهخدا
لوش آب . (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد واقع در 7هزارگزی جنوب باختری فریمان ، سر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه . جلگه و معتدل . دارای 86 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا سیب زمینی ، غلات و بنشن . شغل اهالی زراعت و راه آن ما...
-
لوش زدن
واژهنامه آزاد
لوش بر وزن موش،کوش،دوش...:حرص زدن، حریص بودن
-
لوش، لش،لش و لوش،لاش
لهجه و گویش تهرانی
لجن،آدم پست
-
لش و لوش
فرهنگ فارسی معین
(لَ شُ)(ص مر.) بی غیرت ، بی عار.
-
لش و لوش
لغتنامه دهخدا
لش و لوش . [ ل َ ش ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به لش شود.
-
لوش آب فریمان
لغتنامه دهخدا
لوش آب فریمان . [ ب ِ ف َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 8هزارگزی جنوب فریمان ، کنار راه مالرو عمومی پاقلعه . جلگه و معتدل . دارای 124 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت و راه آن م...
-
لاش و لوش
فرهنگ گنجواژه
متاع ناچیز.
-
لش و لوش
فرهنگ گنجواژه
1ـ لجن 2ـ آدم پست، بی عار.