کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوبیه
لغتنامه دهخدا
لوبیه . [ ی َ ] (اِخ ) لیبی . لیبوی . گاه لوبیه گویند و از آن آفریقا اراده کنند مقابل آسیا و اورفی (اروپا). رجوع به اورفی در معجم البلدان شود. افریقیه . شهری است بین اسکندریه و برقه و نسبت بدان را لوبی گویند. ابوریحان گوید: یونانیان معموره ٔ زمین را ...
-
لوبیه
لغتنامه دهخدا
لوبیه . [ ی َ ](اِ) لوبیا. و آن غله ای است معروف . (برهان ). لوبیاج . لوبیاء. رجوع به لوبیا و عیون الانباء ج 1 ص 38 شود.
-
جستوجو در متن
-
لیبیه
لغتنامه دهخدا
لیبیه . [ بی ی َ ] (اِخ ) لوبیه . لیبی . و رجوع به لیبی شود.
-
لوبوی
لغتنامه دهخدا
لوبوی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به لوبیه . لیبوی .
-
ادیرماخید
لغتنامه دهخدا
ادیرماخید. [ اَ ] (اِخ ) بقول هردوت (کتاب 4، بند 168 - 199) از تمامی اهالی لوبیه بمصر نزدیک تر ادیرماخیدها هستند. لباس اینان مانند لباس دیگر اهالی لوبیه ست ، ولی اکثر مؤسساتشان مصری است . این قسمت لوبیه از مصر تا بندر پلینُس کشیده میشود. (ایران باست...
-
لیبوی
لغتنامه دهخدا
لیبوی . [ ب َ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لیبیا و لوبیه .
-
لوبیاج
لغتنامه دهخدا
لوبیاج . (اِ) لوبیا. لوبیاء. لوبیه . (المعرب ص 300). رجوع به لوبیا شود.
-
لوبی
لغتنامه دهخدا
لوبی . [ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به لوبیه ، از بلاد مصر. رجوع به لوبة شود. (سمعانی ). حبشی . (آنندراج ).
-
لبطس
لغتنامه دهخدا
لبطس . [ ل ِ طِ ] (اِخ ) شهری به لوبیه . (ابن البیطار در کلمه ٔ حرجول ). کوچ نشین فینیقیه در شمال افریقا. لبدای امروزین .
-
لیبی
لغتنامه دهخدا
لیبی .(اِخ ) (کشور...) لوبیه . لیبیا. لیبویا. لیبویه . کلنی سابق ایتالیا به آفریقای شمالی ، شامل تری پولتین و سیرنائیک . دارای 1484000هزار گز مربع مساحت و 801هزار تن سکنه . مرکز آن طرابلس (تریپولی ) است و آن پس از جنگ دوم جهانی مستقل گردید. || نام صح...
-
باسیلیقون
لغتنامه دهخدا
باسیلیقون . [ ] (اِ) (بمعنی ملک ، پادشاه ) جالینوس از ماری نام میبرد که آنرا ملکه ٔ مارها مینامد و گوید اگر کسی آنرا ببیند یا صدایش را بشنود بیدرنگ خواهد مرد، ابن مندویه در ذیل باسیلیقون گوید که این مار از آن جهت بدین نام خوانده شده است که چیزی شبیه ...
-
لوبیا
لغتنامه دهخدا
لوبیا. (اِ) لوبیاء . لوباء. (منتهی الارب ). از گیاهان دو لپه ای و از تیره ٔ پروانه داران و از دسته ٔ لوبیاها . این دسته اغلب ساقه های پیچنده و غلاف های دراز و دانه های بسیار دارند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 221). دانه ای است چون نخود، لکن کشیده و کم حجم ...
-
اشق
لغتنامه دهخدا
اشق . [ اُش ْ ش َ / اُ ش َ / اَش َ ] (معرب ، اِ) (معرب از فارسی ) صمغ گیاهی است که آنرا بدران گویند و بعربی صمغالطرثوث خوانند. استسقا را نافع است و بعضی گویند جوهری است معدنی که آنرا بعربی لزاق الذهب خوانند وآن غیرمعدنی هم هست که عملی باشد و آن چنان ...
-
افریقا
لغتنامه دهخدا
افریقا. [ اِ / اَ ] (اِخ ) قسمت سوم از پنج قسمت عالم و قاره ٔ سوم از سه قاره ٔ قدیم که عبارت از شبه جزیره ایست مثلث شکل و بواسطه ٔ تنگه ٔ سوئز به آسیا اتصال داشته و اکنون بواسطه ٔ کانال سوئز از آن جداشده است . و این قسمت از عالم محدود است از طرف شمال...