کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لواء
معنی
(لِ) [ ع . ] (اِ.) پرچم ، بیرق . ج . الویة .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لواء
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) پرچم ، بیرق . ج . الویة .
-
لواء
لغتنامه دهخدا
لواء. [ ل َوْ وا ] (ع اِ) مرغی است . (منتهی الارب ).
-
لواء
لغتنامه دهخدا
لواء. [ ل ِ ] (ع اِ) (در استعمال فارسی زبان بدون همزه آید) رایت . عَلَم . علم لشکر. (مهذب الاسماء). بند. علم بزرگ . (دهار). ام الرمح . درفش . بیرق . علم و آن کوچکتر است از رایت . درفش لشکرکشان . علم خرد. (منتهی الارب ). علم فوج و نشان لشکر. (غیاث ). ...
-
لواء
دیکشنری عربی به فارسی
تيپ , دسته , تشکيلا ت
-
واژههای مشابه
-
لواء بستن
فرهنگ فارسی معین
(لَ . بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص م .) نصب کردن درفش پادشاهی .
-
لواء بستن
لغتنامه دهخدا
لواء بستن . [ ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) لواء ملک بستن ؛ نصب لواء پادشاهی : و لوای ملک رای قنوج به بتخانه ٔ کابل بندند. (از حدود العالم ).
-
حامل لواء المدنية
دیکشنری عربی به فارسی
طلايه دار تمدن
-
جستوجو در متن
-
تیپ
دیکشنری فارسی به عربی
لواء
-
تشکیلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
تشکيل , لواء
-
طلایه دار تمدن
دیکشنری فارسی به عربی
حامل لواء المدنية
-
الویات
لغتنامه دهخدا
الویات . [ اَل ْ ] (ع اِ) ج ِ اَلْویَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جج ِ لِواء. رجوع به الویة و لواء شود.
-
درک
لغتنامه دهخدا
درک . [ دَ ] (اِخ ) نام قلعه ای از لواء و استان طوس یا قهستان . (از معجم البلدان ).
-
ربیع
لغتنامه دهخدا
ربیع. [ رَ ] (اِخ ) از عشایر شرقی اردن واقع در لواء واسط. (از معجم قبایل العرب ج 3).