کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
له و لورده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مدفوع له
دیکشنری عربی به فارسی
گيرنده , دريافت کننده وجه
-
أتاحَ لَه
دیکشنری عربی به فارسی
رابه اوداد , اجازه…را به او داد , زمينه…را برايش فراهم کرد , امکان…را به او داد
-
معظم له
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: معظّمٌله] mo'azzam[on]lah ۱. بزرگداشته؛ مورد تعظیم.۲. عنوان احترامآمیز برای شخص غایب؛ او؛ ایشان.
-
موصی له
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (حقوق، فقه) musālah کسی که دربارۀ او وصیتشده؛ کسی که بهموجب وصیت باید مالی به او برسد.
-
مَوْلُودٌ لَّهُ
فرهنگ واژگان قرآن
پدر طفل
-
له شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدحام
-
لا له
دیکشنری فارسی به عربی
زنبق
-
موصی له
دیکشنری فارسی به عربی
مورث
-
له شدن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beteli طاری: leh vâboy(mun) طامه ای: telniyâɂan طرقی: telniyâymun کشه ای: leh beboymun نطنزی: leh baboyan
-
کلا له
دیکشنری فارسی به عربی
خصلة , قمة
-
گندُله
لهجه و گویش تهرانی
گرد،قلنبه،زیاد:محبتش گندله شده
-
آلای له
واژهنامه آزاد
alaylə روستایی در 14 کیلو متری شهر گرمی استان اردبیل (آلای له )
-
کامپانی له هسدن
لغتنامه دهخدا
کامپانی له هسدن . [ نْی ْ ل ِ هَِ دَ ] (اِخ ) مرکز ناحیه ای در پادگاله از ایالت مونتریل که دارای 1070 تن سکنه است .
-
ما وضع له
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] māvoze'alah بهجا؛ مناسب.
-
ترامبله - له - گونس
لغتنامه دهخدا
ترامبله - له - گونس . [ تْرا / ت ِ ل ِ ل ِ گ ُ ن ِ ] (اِخ ) بلوکی است در ناحیه ٔ پونتواز واقع در شمال ایالت «سِن اِاواز» فرانسه با 95000 تن سکنه .