کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهک
لغتنامه دهخدا
لهک . [ ] (اِخ ) نام ده کوچکی از بخش ری شهرستان تهران . دارای 60 تن سکنه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
لهک
لغتنامه دهخدا
لهک . [ ل َ هََ ] (ع ص ، اِ) ناخوش بوی خوی و عَرَق .
-
لهک
واژهنامه آزاد
(ل مفتوح ، ه ساکن، ک ساکن) نام قوم ایرانى که عمدتاً در غرب کشور ساکن اند؛ زبان این قوم بازمانده از پارسى باستان (مادى و پهلوى) است که به اختصار مى توان گفت حد فاصل لرى و کردى است .
-
واژههای همآوا
-
لحک
لغتنامه دهخدا
لحک . [ ل َ ] (ع مص ) سخت کردن التیام چیزی را. || درآوردن چیزی را در چیزی . || دارو در دهان ریختن . || چفسیدن بهم . || لیسیدن . (منتهی الارب ).
-
لحک
لغتنامه دهخدا
لحک . [ ل َح ِ ] (ع ص ) آنکه انزال او دیر شود. (منتهی الارب ).