کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهم لهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لهم لهم
واژهنامه آزاد
آهسته آهسته. یواش یواش
-
واژههای مشابه
-
لَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
براي آنها - براي آنهاست - فقط براي آنهاست (اگر در اول جمله بيايد)
-
لُهُم
لهجه و گویش تهرانی
پرتگاه (کرج)
-
أَمْلَىٰ لَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آرزومندشان کرد
-
قَيَّضْنَا لَهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
برايشان مقدر مي کنيم -نزدشان مي بريم (از مصدر تقييض است که هم به معناي تقدير است ، و هم چيزي را نزد چيزي بردن )
-
جستوجو در متن
-
شعبی
لغتنامه دهخدا
شعبی . [ ش َ ](اِخ ) حسان بن عمرو شعبی حمیری است . || همچنین فقیه عامربن شراحیل شعبی که از خیار تابعیان است . هر دو منسوب به سوی حسان بن سهل ، فمن کان منهم فی الکوفه ، یقال لهم شعبیون و من کان منهم بالشام یقال لهم شعبانیون و من کان منهم بالیمن یقال ل...
-
لهوم
لغتنامه دهخدا
لهوم . [ ل ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ لهم . (منتهی الارب ).
-
لهمون
لغتنامه دهخدا
لهمون . [ ل ِ هََ م ْ مو ] (ع ص ، اِ) ج ِ لهم ّ. (منتهی الارب ). رجوع به لِهَم ّ شود.
-
حسن مآب
لغتنامه دهخدا
حسن مآب . [ ح ُ ن ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نیکی عاقبت . عاقبت بخیر شدن . اشاره به آیه ٔ قرآن است : طوبی لهم و حسن مآب . (قرآن 29/13).بخوان تو آیه ٔ طوبی لهم و حسن مآب .رجوع به حسن المآب شود.
-
تطأطو
لغتنامه دهخدا
تطأطؤ. [ ت َ طَءْ طُءْ ] (ع مص ) سر فروداشتن . (زوزنی ). پست کردن سررا و فرود افگندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): تطأطأت لهم تطأطؤ الدلاة؛ ای خفضت لهم نفسی کتطأمن الدلاة. و دلاة جمع دال است و آن از دلو گرفته شد...
-
رفیدة
لغتنامه دهخدا
رفیدة. [ رُ ف َ دَ ] (اِخ ) قبیله ای است و قیل لهم الرفیدات . (منتهی الارب ).
-
برحة
لغتنامه دهخدا
برحة. [ ب َ ح َ ] (ع ص ) بارز. (منتهی الارب )؛ خرج لهم صرحة برحة؛ ای بارز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
خلیطی
لغتنامه دهخدا
خلیطی . [ خ ِل ْ لی طا ] (ع اِ) آمیزش کننده . (منتهی الارب ). منه : ما لهم خلیطی ؛ یعنی نیست مر آنها را آمیزش کننده ای . (ناظم الاطباء).