کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لهجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لهجه
/lahje/
معنی
۱. طرز سخن گفتن و تلفظ.
۲. [قدیمی] زبان و لغتی که انسان با آن سخن میگوید؛ زبان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گویش
۲. زبان، لسان
۳. گفتار
برابر فارسی
گویش
دیکشنری
accent, dialect, idiom, speech
-
جستوجوی دقیق
-
accent 3
لهجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] گونهای از زبان که ویژگیهای تلفظی آن موقعیت جغرافیایی یا جایگاه اجتماعی فرد را منعکس میکند
-
لهجه
واژگان مترادف و متضاد
۱. گویش ۲. زبان، لسان ۳. گفتار
-
لهجه
فرهنگ واژههای سره
گویش
-
لهجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لهجَة] lahje ۱. طرز سخن گفتن و تلفظ.۲. [قدیمی] زبان و لغتی که انسان با آن سخن میگوید؛ زبان.
-
لهجه
فرهنگ فارسی معین
(لَ جِ) [ ع . لهجة ] (اِ.) 1 - زبان . 2 - طرز سخن گفتن و تلفظ . 3 - شعبه ای از زبان . 4 - تلفظ واژه های یک زبان به شیوة خاص یک منطقه .
-
لهجه
دیکشنری فارسی به عربی
ترنيم , تعبير , لهجة
-
واژههای مشابه
-
لهجة
لغتنامه دهخدا
لهجة. [ ل َ ج َ / ل َ هََ ج َ ] (ع اِ) لهجه . زبان . یقال : فلان فصیح اللهجة. (منتهی الارب ) (لغت نامه ٔ مقامات حریری ) (غیاث ). لسان . جایگاه سخن از زبان . (بحر الجواهر). لغت . (غیاث ) : با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و صدق...
-
لهجة
لغتنامه دهخدا
لهجة. [ ل ُ ج َ ] (ع اِ) ناشتاشکن . (منتهی الارب ). نهاری . ... لُهنة. (مهذب الاسماء).
-
لهجة
دیکشنری عربی به فارسی
تکيه ء صدا , علا مت تکيه ء صدا(بدين شکل ) , لهجه , طرز قراءت , تلفظ , قوت , تاکيد , تشديد , مد(مادد) , صدا يا اهنگ اکسان(فرانسه) , با تکيه تلفظ کردن , تکيه دادن , تاکيد کردن , اهميت دادن
-
social accent
لهجۀ اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] لهجۀ مربوط به طبقه و گروه اجتماعی خاص
-
geographical accent
لهجۀ جغرافیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] ← لهجۀ محلی
-
regional accent
لهجۀ محلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، زبانشناسی] لهجۀ مربوط به یک منطقۀ جغرافیایی خاص متـ . لهجۀ جغرافیایی geographical accent
-
ساقیان لهجه
لغتنامه دهخدا
ساقیان لهجه . [ ن ِ ل َ ج َ / ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مطربان و مغنیان و آوازه خوانان . (ناظم الاطباء).
-
صراحت لهجه
لغتنامه دهخدا
صراحت لهجه . [ ص َ ح َ ت ِ ل َ ج َ / ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رک گوئی . بالصراحة. مقابل کنایه گوئی .