کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لن پول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لن پول
لغتنامه دهخدا
لن پول . [ لَم ْ ] (اِخ ) استانلی . از مشاهیر مستشرقین فاضل انگلیسی است و بیش از پنجاه جلد کتاب و رساله در باب تاریخ و مسکوکات سلاطین اسلام تألیف کرده که از آن جمله است : کتاب «طبقات سلاطین اسلام ». (از مقدمه ٔ ترجمه ٔ طبقات اسلام چ اقبال ).
-
واژههای مشابه
-
گوبه لن
لغتنامه دهخدا
گوبه لن . [ گ ُ ب ِ ل َ ] (اِخ ) کارخانه ٔ گوبه لنها کارخانه ٔ مشهوری است که گوبه لنها، نقاشان رمس در قرن پانزدهم م . ایجاد کردند و نام خود را به آن دادند. در سال 1601 م . هانری چهارم قالی بافانی در آنجا به کار گماشت . در سال 1667 م . لویی چهاردهم آن...
-
کی لن
لغتنامه دهخدا
کی لن . [ ل َ ] (اِخ ) کی رن . یکی از ولایات شمال شرقی کشور چین است که 2550000 تن سکنه دارد و مرکز آن شهر چانگ چوئن است . در این ولایت شهری هم به همین نام وجود دارد که جمعیت آن بالغ بر 512000 تن است . (از لاروس ).
-
لن ترانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= هرگز مرا نمیبینی)] lantarāni ۱. [مجاز] سخن طعنهآمیز و ناپسند.۲. (شبه جمله، اسم) هرگز مرا نبینی. Δ موسی در کوه طور مسئلت داشت که خدا را ببیند. گفت: «رَبِّ ٲَرِنِی ٲَنْظُرْ إِلَیْک» (= پروردگارا، خود را به من بنمای تا بر تو بنگرم...
-
لن ترانی
فرهنگ فارسی معین
(لَ تَ) [ ع . ] (جملة فعلیه .) 1 - هرگز مرا نبینی . 2 - (اِ.) (عا.) متلک ، سخن درشت و پرخاش آمیز.
-
لن ترانی
لغتنامه دهخدا
لن ترانی . [ ل َ ت َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) هرگز نبینی مرا. مأخوذ از آیه ٔ: و لما جاء موسی ̍ لمیقاتنا و کلمه ربه قال رب اءَرنی اءَنظر اًِلیک ، قال لن ترانی و لکن اءَنظر اًِلی الجبل ... (قرآن 143/7). هرگز نخواهی دید مرا ومجازاً به معنی خودستائی باشد. (غ...
-
لن سست
لغتنامه دهخدا
لن سست . [ ل َ س ِ ] (اِخ ) اسکندر. رجوع به اسکندر لن سست شود. (ایران باستان ج 2 ص 1276).
-
لن لسنیه
لغتنامه دهخدا
لن لسنیه . [ ل ُ ل ُ س ُ ی ِ ] (اِخ ) نام کرسی دپارتمان ژورا کنار والیر به فرانسه و دارای 14101 تن سکنه .
-
لن نبرح
لغتنامه دهخدا
لن نبرح . [ ل َ ن َ رَ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) همیشه باشیم . (ترجمان القرآن جرجانی ).
-
استن لن
لغتنامه دهخدا
استن لن . [ اِ ت َ ل َ ] (اِخ ) تئوفیل الکساندر. رسام فرانسوی ، مولد لُزان (1859 - 1923 م .).
-
اسکی لن
لغتنامه دهخدا
اسکی لن . [ اِ ل َ ] (اِخ ) اسکی لین . یکی از هفت تل شهر روم قدیم واقع در مشرق آن .
-
بائی لن
لغتنامه دهخدا
بائی لن . [ ل ِ ] (اِخ ) شهری به اسپانیا ازایالت ژائِن ، دارای 8هزار تن جمعیت . بسال 1808 م . ژنرال دوپون درین شهر حق کاپیتولاسیون را امضاء کرد.
-
باسه لن
لغتنامه دهخدا
باسه لن . [ س ِ ل َ ] (اِخ ) آوازه خوان معروف نرماندی در قرن پانزدهم که در شهر ویر متولدشد. او سواد نداشت و ابتدا آسیابان بود و هنوز بقایای آسیای او تحت عنوان «آسیای باسلن » حفظ شده است .
-
تره لن
لغتنامه دهخدا
تره لن . [ ت ْ رِ ل ُ ] (اِخ ) مرکز بخشی است در ولایت آوسن فرانسه که 3350 تن سکنه و کارخانه ٔ بافندگی دارد.