کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نیم لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nimlang ۱. ظرفی که کمان را در آن میگذارند؛ قربان؛ ترکش؛ تیردان.
-
سیخ لِنْگ
لهجه و گویش گنابادی
sikhleng در گویش گنابادی یعنی لاغر اندام ، استخوانی ، قد بلند لاغر
-
لنگ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرقوب , کسيح
-
لنگ شدن
دیکشنری فارسی به عربی
قماش السحيف , موسس
-
لِنگ ، لنگه
لهجه و گویش تهرانی
یک تا از بار،عدل بار،یک طرف در ،یکی ازکفشها
-
لُنگ انداختن
لهجه و گویش تهرانی
تسلیم شدن
-
لِنگ کردن
لهجه و گویش تهرانی
پا را دور پای حریف پیچیدن
-
لُنگ کشی
لهجه و گویش تهرانی
تمیز کردن با لنگ
-
لنگگیری
لهجه و گویش تهرانی
تاب گیری چرخ
-
لِنگ / لنگایى
لهجه و گویش بختیاری
leng/lengâi 1. پا؛ 2. نیمى از زمینى که یک جفت گاو آن را شخم زند؛ 3. فرد از زوج.
-
لَنگ کِردن
لهجه و گویش بختیاری
lang kerdan درنگ کردن، معطل کردن.
-
لنگ جملی
واژهنامه آزاد
دو قلو-یکی از قُل ها
-
لنگ لنگو
واژهنامه آزاد
نان بازی کودکان در استان فارس که بچه ها به ترتیب با یک پا، مسافتی از یک راه را می پیمایند و وقتی پایشان قبل از علامت مورد نظر بر زمین بگذارند بازنده محسوب می شوند.
-
لنگ بودن،لنگ زدن، لنگ ماندن، لنگیدن،لنگ گذاشتن ،لنگی(کار)
لهجه و گویش تهرانی
معطل/نیازمند بودن/معطل گذاشتن
-
crankshaft axle
محور میللنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] هریک از دو سر میللنگ که یاتاقانهای ثابت یا چرخلنگر یا چرخزنجیر یا چرختسمه بر روی آن نصب میشود