کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنگر کاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
anchor pea
نخودک لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← ناخن لنگر
-
anchor point, reference point, anchor
نقطۀ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] نقطۀ مشخصی بر روی صورت کمانگیر که دست خم و زه تا آنجا به عقب میآیند
-
anchor bill
ناخن لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوک پنجۀ لنگر متـ . نخودک لنگر anchor pea
-
anchor pocket, anchor recess
نیام لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرورفتگی در قسمت سینۀ کشتی برای اینکه لنگر بیشانه در آن جای گیرد و هیچ قسمتی از آن بهصورت زائده از بدنۀ کشتی بیرون نزند
-
anchor dragging, dragging of an anchor
کشیدِ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حالتی که در آن پنجۀ لنگر از بستر دریا کنده شده است و کشتی آن را به دنبال خود میکشد
-
anchor throat
گلویی لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محل اتصال تنه به بازوی لنگر
-
anchor engine
موتور لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] موتور خاص دوّار لنگر
-
لنگر دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] langardār ۱. دارای لنگر.۲. [قدیمی، مجاز] بسیارسنگین: ◻︎ زخم میباشد گران شمشیر لنگردار را / زینهار از دشمنان بردبار اندیشه کن (صائب: لغتنامه: لنگردار).۳. [قدیمی، مجاز] باوقار و آرامش.
-
anchor shank
تنۀ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قطعۀ اصلی لنگر که در یک طرف آن بخو و در طرف دیگر آن بازوهای لنگر قرار دارد
-
anchor fluke
پنجۀ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قسمت مثلثی انتهای هریک از بازوهای لنگر
-
anchor crown
تاج لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] بخشی از لنگر که در آن قسمت بازوها به تنۀ لنگر وصل میشوند
-
flywheel, engine flywheel
چرخلنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] چرخدندۀ سنگینی که بر روی محور دوار میللنگ قرار میگیرد و در ضمن کاستن از اثر ضربههای حاصل از احتراق بر میللنگ، با ایجاد لختی، تداوم حرکت میللنگ در هنگام قطع نیروی محرک را فراهم میکند
-
anchor eye
چشمی لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سوراخی در قسمت بالای تنۀ لنگر که محل عبور یا اتصال بخو یا حلقۀ زنجیر است
-
anchor light
چراغ لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] چراغی در سینۀ شناورِ درلنگر که شبهنگام از تمام جهات قابل رؤیت است
-
anchor cable, anchor chain, chain 2, chain cable
زنجیر لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] زنجیر یا طناب یا سیمی که لنگر را به شناور وصل میکند