کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لنف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لنف
/lanf/
معنی
۱. مایع بیرنگ یا اندکی زرد متشکل از پلاسما و گلبولهای سفید که ازدیوارۀ مویرگها به بیرون تراویده، در رگهای لنفاوی جریان مییابد و مواد را بین خون و سلولهای بدن جابجا میکند.
۲. شیرهای آبکی که در نباتات جریان دارد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آب، خلط، لمف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لنف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← تنابه
-
لنف
واژگان مترادف و متضاد
آب، خلط، لمف
-
لنف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lymphe] ‹لمف› (زیستشناسی) lanf ۱. مایع بیرنگ یا اندکی زرد متشکل از پلاسما و گلبولهای سفید که ازدیوارۀ مویرگها به بیرون تراویده، در رگهای لنفاوی جریان مییابد و مواد را بین خون و سلولهای بدن جابجا میکند.۲. شیرهای آبکی که در نبا...
-
لنف
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ انگ . ] (اِ.) مایعی زرد رنگ یا بی رنگ و شفاف که در عروق لنفاوی جریان دارد، از جدار مویرگ ها به خارج می تراود و تنها دارای یک نوع گویچة سفید است .
-
لنف
لغتنامه دهخدا
لنف . [ ل َ ] (فرانسوی ، اِ) بلغم . خلطی مایل به زردی یا بیرنگ که از سیر و حرکت گلوبولهای سفید به دست آید و در رگهای لنفی جریان دارد. || شیره ٔ آب مانندی که در نباتات جریان دارد.
-
جستوجو در متن
-
lymphatic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنفاوی، لنف بر، بلغمی، موجد لنف، خلطی
-
لنفاوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لنف) [مٲخوذ از فرانسوی. عربی] (زیستشناسی) lanfāvi مربوط به لنف؛ لنفی.
-
lymph cell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلول لنفاوی، سلول لنف
-
lymphatic
تنابهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مربوط به تنابه/ لنف متـ . لنفی
-
duct
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک
-
لنفاوی
لغتنامه دهخدا
لنفاوی . [ ل َ ] (ص نسبی ) لنفی . دارای لنف . لمفاوی .
-
ducts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کانال ها، مجرا، خط سیر، مجرای لنف، لوله کوچک
-
خلط
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمیزش، اختلاط ۲. معاشرت، همدمی، همنشینی، یاری ۳. آمیز، آمیزه ۴. لنف ۵. خلق، خو
-
lymph
تنابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مایع شفافی که در مجاری خاصی به نام مجاری تنابهای جریان دارد و منشأ آن مایع بافتی و خون است متـ . لنف