کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لندلند کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لندلند کردن
معنی
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) غرغر کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لندلند کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) غرغر کردن .
-
لندلند کردن
لغتنامه دهخدا
لندلند کردن . [ ل ُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غرغر کردن . ژکیدن . دندیدن .
-
جستوجو در متن
-
grumble
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، گله، لندلند، ناله، غرغر کردن، گله کردن، ژکیدن
-
grumbles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گریه می کند، گله، لندلند، ناله، غرغر کردن، گله کردن، ژکیدن
-
تذمر
دیکشنری عربی به فارسی
ژکيدن , لندلند , غرغر کردن , گله کردن , ناله , گله
-
متکیدن
لغتنامه دهخدا
متکیدن . [ م ُ دَ ] (مص ) شکایت کردن و لندلند کردن . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
mutter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهره، غرغر، غرولند، لندلند، سخن زیر لب، غرغر کردن، غرولند کردن، جویده سخن گفتن، من من کردن
-
دندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] dandidan ۱. زیر لب و آهسته با خود حرف زدن.۲. با خود حرف زدن از روی خشم و دلتنگی؛ غرغر کردن؛ لندیدن؛ لندلند کردن.
-
غر کردن
لغتنامه دهخدا
غر کردن . [ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . سخن گفتن اعتراض آمیز. ناخشنودی کردن با کلماتی نامفهوم . غر زدن . غرغر کردن . لندیدن . لندلند کردن . ژکیدن . قرقر کردن . رجوع به مدخل های مذکور شود.
-
لندیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) londidan با خود سخن گفتن از روی خشم و اوقاتتلخی؛ لندلند کردن؛ غرغر کردن: ◻︎ بر ضعیفی گیاه آن باد تند / رحم کرد ای دل تو از قوت ملند (مولوی: ۱۶۸).
-
لندلندکنان
لغتنامه دهخدا
لندلندکنان . [ ل ُ ل ُ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال لُندلُند کردن . ژکان . غرغرکنان .
-
غرغر کردن
لغتنامه دهخدا
غرغر کردن . [ غ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آهسته سخن گفتن از سر خشم . غر زدن . (فرهنگ نظام ). سخن گفتن اعتراض آمیز.لندیدن . ژکیدن . ناخشنودی نمودن با کلماتی نامفهوم . لندلند کردن . قرقر کردن . رجوع به غرغر و قرقر شود.
-
لندیدن
لغتنامه دهخدا
لندیدن . [ ل ُ دی دَ ] (مص ) لندلند کردن . غر و غر کردن . غرغر کردن . لنده دادن . لنده زدن . نامفهوم کلماتی حاکی از ناخشنودی گفتن . ژکیدن . دندیدن . غرولند کردن . غرولند زدن . خودبه خود سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه . (برهان ).
-
نک و نال
لغتنامه دهخدا
نک و نال . [ ن ِ ک ُ / ن ِک ْ ک ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) در تداول ، شکایت . گله . اظهار عدم رضایت . شکایتی نه روشن و واضح . (یادداشت مؤلف ). ناله و زاری . نغنغ. شکوه و شکایت . اظهار درد زن حامله در موقع نزدیکی زایمان . (فرهنگ فارسی معین ). از سنگین...