کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لند
/land/
معنی
۱. [مقابلِ دختر] پسر.
۲. آلت تناسل مرد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
grumble, lad, mumble, mutter, penis, phallus
-
جستوجوی دقیق
-
لند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) land ۱. [مقابلِ دختر] پسر.۲. آلت تناسل مرد.
-
لند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lond سخنی که زیر لب از روی خشم و اوقاتتلخی گفته شود.〈 لندلند: غرغر.〈 لندلند کردن: (مصدر لازم) غرغر کردن.
-
لند
فرهنگ فارسی معین
(لُ) (اِ.) سخن گفتن زیر لب از روی خشم و اوقات تلخی .
-
لند
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) 1 - پسر. 2 - آلت تناسل مرد.
-
لند
لغتنامه دهخدا
لند. [ ل َ ] (اِ) پسر که مقابل دختر است . || آلت تناسل را گویند و به زبان هندی نیز آلت تناسل باشد. (برهان ). شرم مرد : یا ایها اللوند مرا پای خاست لند. (از فهرست دیوان سوزنی ).توئی که لندی و سیکی به هندوی و به ترکی توئی که ... و ایری به فارسی و به تا...
-
لند
لغتنامه دهخدا
لند. [ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری ، واقع در 48هزارگزی شمال خاوری کیاسر. کوهستانی ، معتدل ،مرطوب و مالاریائی و دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و ارزن . شغل اهالی زراعت و مختصرگله داری و صنایع دس...
-
لند
لغتنامه دهخدا
لند. [ ل ُ ] (اِخ ) نام شهری از سوئد جنوبی ، دارای 23000 تن سکنه و دانشگاهی مشهور.
-
لند
لغتنامه دهخدا
لند. [ ل ُ ] (اِمص ) اسم از لندیدن به معنی زیر لب سخن گفتن . ژکیدن و آهسته در زیر لب سخن گفتن از روی قهر و غضب و غصه . (برهان ). دندیدن . سخن کردن باشد از خشم و غضب در زیر لب و آن را دندیدن و ژکیدن گویند. (جهانگیری ). صاحب آنندراج گوید: مولوی در قصه ...
-
لند
واژهنامه آزاد
سرزمین
-
واژههای مشابه
-
لَند
لهجه و گویش گنابادی
land در گویش گنابادی یعنی آلت بزرگ و کلفت ، آلت جنسی مرد
-
لند لند
دیکشنری فارسی به عربی
تمتم
-
لند و لند
لغتنامه دهخدا
لند و لند. [ ل ُ دُ ل ُ ] (اِ مرکب ) غُر و غر. رجوع به لندلند و لندیدن شود.
-
لُند و لُند
فرهنگ گنجواژه
غرغر کردن. () کردن= غُرغُر کردن.
-
روپرتس لند
لغتنامه دهخدا
روپرتس لند. [ پ ِ ل َ ] (اِخ ) (سرزمین روپرت ) نام سابق ناحیه ای است در کشورکانادا واقع در خلیج هودسن . این ناحیه بنام شاهزاده روپرت که نخستین فرمانروای سرزمینهای اطراف خلیج هودسن بود نامیده شد، و در سال 1870 م . به دولت کاناداواگذار و به سرزمینهای ش...