کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لمیدن
/lamidan/
معنی
۱. لم دادن؛ تکیه دادن.
۲. پشت دادن به بالش و دراز کشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: لمید
بن حال: لم
دیکشنری
couch, lean, lounge, nestle, nuzzle, recline, rest, stretch
-
جستوجوی دقیق
-
لمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدرلازم) lamidan ۱. لم دادن؛ تکیه دادن.۲. پشت دادن به بالش و دراز کشیدن.
-
لمیدن
فرهنگ فارسی معین
(لَ دَ) (مص ل .) بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدد اعصاب و استراحت تکیه دادن ، لم دادن .
-
لمیدن
لغتنامه دهخدا
لمیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب . لم دادن . والمیدن . واکشیدن . آرمیدن . به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن . نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن . و رجوع به لم دادن شود.
-
لمیدن
دیکشنری فارسی به عربی
اتکا , تدل , غرفة الجلوس
-
واژههای مشابه
-
لَم دادن، لمیدن
لهجه و گویش تهرانی
دراز کشیدن،استراحت
-
جستوجو در متن
-
لمیدنی
لغتنامه دهخدا
لمیدنی . [ ل َ دَ] (ص لیاقت ) درخور لمیدن . که لمیدن او ضروری است .
-
lounging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوابیدن، لم دادن، لمیدن
-
lounged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، لم دادن، لمیدن
-
lolling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لعنتی، لم دادن، لمیدن، اویختن، بیرون افتادن
-
لمان
لغتنامه دهخدا
لمان . [ ل َ ] (نف ، ق ) در حال لمیدن .
-
reclining
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاییز، خم شدن، تکیه کردن، لمیدن، برپشت خم شدن یا خوابیدن
-
اتکا
دیکشنری عربی به فارسی
برپشت خم شدن يا خوابيدن , سرازير کردن , خم شدن , تکيه کردن , لميدن
-
تدل
دیکشنری عربی به فارسی
لم دادن , لميدن , اويختن , لم , تکيه , زبان بيرون , بيرون افتادن