کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لمیاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
لمیاء
معنی
(لَ) [ ع . ] (ص . مؤنث المی ) زن سیاه لب یا گندم گون لب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
لمیاء
فرهنگ فارسی معین
(لَ) [ ع . ] (ص . مؤنث المی ) زن سیاه لب یا گندم گون لب .
-
لمیاء
لغتنامه دهخدا
لمیاء. [ ل َم ْ ] (اِخ ) بنت محمد القزاز. محدثة سمعت علی الجمال عبداﷲ الهیثمی الجزء الاول من فوائد الصلقی . و اجاز لها جماعة من المتأخرین و توفیت فی القرن التاسع للهجرة. (اعلام النساء ج 3 ص 1362).
-
لمیاء
لغتنامه دهخدا
لمیاء. [ ل َم ْ ] (ع ص ) تأنیث المی . زن سیاه یا گندم گون لب : شفة لمیاء؛ لبی سیاه فام . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
لماء
لغتنامه دهخدا
لماء. [ ل َ ] (ص ) رنگ گندم گون . (آنندراج ). ظاهراً کلمه ٔ رنگ در جمله ٔ منقول از آنندراج مصحف کلمه ٔ لب باشد. گذشته از آنکه خود لغت نیز لمیاء است ، یعنی لب گندم گون . و رجوع به لمیاء شود.
-
لمیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: lamyā) (عربی ، لمیاء) (مؤنث المی) ، زن گندمگون لب ؛ (در اعلام) نام یکی از زنان محدثه در اسلام.
-
المی
لغتنامه دهخدا
المی . [ اَ ما ] (ع ص ) سیاه فام لب . (مصادر زوزنی ). مرد سیاه یا گندم گون لب . مؤنث : لَمیاء. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه اندرون لبش گندم گون یا لب وی مایل بسیاهی باشد واین مستحسن است . (از اقرب الموارد). || نیزه ٔ سخت گندم گون پوست سخت چوب ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی مافروخی مکنی به ابوالفتح . مؤلف کتاب محاسن اصفهان او را در زمره ٔ متقدمین اهل ادب اصفهان یاد کند و گوید: استاد ابوالفتح احمدبن علی مافروخی شوق خویش رانسبت به اصفهان و مردم آن در این اشعار بیان کند:وانی و ان فارقت جیاً...