کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لمس ناپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لمس ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
حاجة معنوية
-
واژههای مشابه
-
لَمْسْ
لهجه و گویش بختیاری
lams 1. فلج؛ 2. بخشى از بدن که در اختیار نباشد.
-
لمس کردن
واژگان مترادف و متضاد
بسودن، دستمالیدن، سودن
-
لمس کردن
فرهنگ واژههای سره
بساویدن
-
لمس شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) بی حس و حرکت شدن .
-
لمس شدن
لغتنامه دهخدا
لمس شدن . [ ل َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) فالج گونه شدن . بی حس و بی حرکت ارادی گشتن اندامی . لَس شدن . بی حس و حرکت شدن عضوی : دستم لمس شده است ؛ حرکت نمیکند.
-
لمس کردن
لغتنامه دهخدا
لمس کردن . [ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسودن . ببسودن . برمجیدن .ملامسه . مَس ّ. پرواسیدن . بپرواسیدن . (لغت نامه ٔ اسدی ). بساویدن . پساویدن . (برهان ). و رجوع به لَمس شود.
-
لمس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة , لمس , ملمس , وارد
-
قابل لمس
دیکشنری فارسی به عربی
ملموس , واضح
-
لمس کردنی
دیکشنری فارسی به عربی
ملموس
-
لَس، لمس
لهجه و گویش تهرانی
سست، شُل،آهسته، ارام،شل و فلج
-
لَمس،لس
لهجه و گویش تهرانی
شل ،فلج
-
شَق لمس
لهجه و گویش تهرانی
سست شدن آلت شق شده
-
با لب لمس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شفة