کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لله و دده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لله و دده
لغتنامه دهخدا
لله و دده . [ ل َ ل َ / ل ِ وُ دَ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به لَلَه و به دده شود.
-
واژههای مشابه
-
للـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] lellāh برای خدا؛ برای رضای خدا؛ خدای را.〈 لــله الحمد: (شبه جمله) [قدیمی] سپاس خدای را.
-
لِلَّهِ
فرهنگ واژگان قرآن
براي خدا - فقط براي خدا (اگر در ابتداي جمله بيايد)
-
لله آقا
لغتنامه دهخدا
لله آقا. [ ل َ ل َ/ ل ِ ] (اِ مرکب ) لله را به احترام لله آقا گویند.
-
لله رود
لغتنامه دهخدا
لله رود. [ ل َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان ، واقع در ساحل دریای خزر. دارای 30 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
لله وین
لغتنامه دهخدا
لله وین . [ل َ ل َ ] (ص مرکب ) (در تداول مردم قزوین ) اندک نگرش . کم بین . اندک بین . سخت نظرتنگ . کوته بین . خردک نگرش . کوتاه نظر. خرده نگرش . مقابل بلندنظر. دنی . خسیس . لئیم .
-
متقی لله
لغتنامه دهخدا
متقی لله . [ م ُت ْ ت َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) المتقی باﷲ. رجوع به متقی شود.
-
حاش للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšalellā(a)h ۱. پاکی است خدای را؛ منزه است خدایتعالی.۲. معاذالله؛ پناه بر خدا: ◻︎ حاشلله که بندگان خدای / اینچنین بند برنهند به پای (نظامی۴: ۵۵۵).
-
للة، لالا
لهجه و گویش تهرانی
پرستار مرد، للة آقا،نوکر،مربی کودکان
-
لَلَه آقا
لهجه و گویش تهرانی
مستخدم مرد، غلام
-
جستوجو در متن
-
دده
لغتنامه دهخدا
دده . [ دَ دَ ] (ترکی ، اِ)کنیز را گویند که فرزندان کلان می کند. (برهان ). مربیه ٔ طفل از اطفال اعیان . زنی که تربیت طفلی کند. مقابل لله یعنی مردی که بدین کار مأمور باشد. در تداول گویند: من لله و دده ٔ او نیستم ؛ یعنی مربی یا مربیه ٔاو نیستم . امه ٔ...
-
لالا
لغتنامه دهخدا
لالا. (اِ) غلام و بنده و خادم و خدمتکار. (برهان ). لَله . چاکر. خواجه (به معنی متداول امروز) . مربی مرد طفل را. مقابل دایه و دایگان . مرد پیری که مربی و مواظب خدمت بزرگ زادگان باشد... و در این ازمنه لَله خوانند چنانکه خدمتکار قدیم و پیر از کنیزان را ...
-
دایگان
لغتنامه دهخدا
دایگان . [ی َ / ی ِ ] (اِ) ج ِ دایه . صاحب آنندراج گوید جمع دایه است و بیت ذیل را از خاقانی شاهد آرد : ابر از هوا بر گل چکان مانند زنگی دایگان در کام رومی بچگان پستان نور انداخته .اما دایگان درین مورد و موارد بیشمار دیگر جمع نیست ، و در بیت شاهد اگر ...